آفتابکاران_محمود رؤیائی_قسمت سوم
Nov 5, 2019 ·
18m 52s
Download and listen anywhere
Download your favorite episodes and enjoy them, wherever you are! Sign up or log in now to access offline listening.
Description
روز بعد باز تعدادي از بچه ها را در دو نوبت براي بازجويي بردند و من ماندم.
درد و ورم پاهايم كمي خوابيده بود.
حوالي ساعت ده پاسداري با لباس پلنگي, قدي كوتاه و ريشي خرمايي وارد شد و گفت: همه بنشينند. خودش هم در آستانه در نشست.
اول توضيحاتي راجع به شرايط زندان در زمان شاه داد و گفت:
اون زمان در هر سلول این زندان، ۸-۷زنداني بيشتر نبود.
شما اين تعداد شصت هفتاد نفر رو خودتون به ما تحميل كرديد.
بعد گفت: در همين سلول مسعود رجوي به زندانيان خط مي داد.
برای آنها كلاسهاي فلسفه و تاريخ ميگذاشت.
در همين سلول و در همين هواخوري آنقدر با طالقاني حرف زد تا اون پيرمرد را هم از راه بدر كرد.
پاسدار ابله نمي دانست با اين حرفها، نه تنها قداستي خاص به سلول بخشيده.
بلكه هر كس قدر و قيمت خودش را در ادامة مسيري كه يك روز در همين سلول توسط “مسعود رجوی “ جريان داشت، فهميده و به آن افتخار مي كند.
درد و ورم پاهايم كمي خوابيده بود.
حوالي ساعت ده پاسداري با لباس پلنگي, قدي كوتاه و ريشي خرمايي وارد شد و گفت: همه بنشينند. خودش هم در آستانه در نشست.
اول توضيحاتي راجع به شرايط زندان در زمان شاه داد و گفت:
اون زمان در هر سلول این زندان، ۸-۷زنداني بيشتر نبود.
شما اين تعداد شصت هفتاد نفر رو خودتون به ما تحميل كرديد.
بعد گفت: در همين سلول مسعود رجوي به زندانيان خط مي داد.
برای آنها كلاسهاي فلسفه و تاريخ ميگذاشت.
در همين سلول و در همين هواخوري آنقدر با طالقاني حرف زد تا اون پيرمرد را هم از راه بدر كرد.
پاسدار ابله نمي دانست با اين حرفها، نه تنها قداستي خاص به سلول بخشيده.
بلكه هر كس قدر و قيمت خودش را در ادامة مسيري كه يك روز در همين سلول توسط “مسعود رجوی “ جريان داشت، فهميده و به آن افتخار مي كند.
Information
Author | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Organization | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Website | - |
Tags |
Copyright 2024 - Spreaker Inc. an iHeartMedia Company
Comments