اندر معنای سرگشادهنویسیها به ولیفقیه
Jun 29, 2020 ·
6m 9s
Download and listen anywhere
Download your favorite episodes and enjoy them, wherever you are! Sign up or log in now to access offline listening.
Description
آثار ناشی از قیامهای مردم ایران بعلاوهٔ ناهنجاریهای رشدیابنده و شگفتانگیز اجتماعی بدل به توموری بر پیکر حاکمیت ولایت آخوندی بهطور عام و متوجه شخص ولیفقیه بهطور خاص شدهاند. بروز و بازتاب این تحولات سیاسی و اجتماعی به درون رژیم ریخته و هرازگاهی پیکانهای آن ولیفقیه را نشانه میروند.
اکنون نه فقط مردم ایران و نسلهای قیامآفرین بلکه خودیهای نظام هم به این واقعیت پی بردهاند که اصل ولایت فقیه و شخص ولیفقیه مسبب تمام بحرانها و بنبستهاست. در این میان آنچه حائز اهمیت است، بارز شدن نقش خاص ولیفقیه ــ از خمینی تا خامنهای ــ در تمام جنایات سیاسی و بحرانهای اجتماعی از آغاز تا امروز است.
خدمتگزاران به ولیفقیه مثل حسن روحانی، جنتی، علمالهدی و امامان جمعهٔ نظام و... بارها تلاش کرده و فریاد زدهاند که ولیفقیه را از اجرائیات نظام جدا کنند تا مسؤلیتی متوجه او نشود. اما محمد موسوی خوئینی که خودش یک قطب جنایت در نظام آخوندی بوده است، نامه سرگشاده به خامنهای مینویسد و لابهلای عباراتی گلچین شده و حسابشده، همهٔ بحرانهای سیاسی و اجتماعی و مدیریتی را ناشی از مدیر اعظم نظام معرفی میکند. این نامه را باید یکی از نشانههای آشکار تضادهای آشتیناپذیر بین مردم ایران و نظام ولایت فقیه دانست. نشانهٔ آشکار این تضاد و بلوغ آن، آنقدر در درون نظام تلاطم داشته و دارد که خودشان هیچ تردیدی ندارند که «نظام اسلامی در ذهن مردم مشروعیتی ندارد»:
«در ذهن این مردم مشروعیت نظام اسلامی بهگونهیی روزافزون آسیب دیده و میبیند... بر زبان بسیاری از مردم در کوی و برزن سخنانی میرود که از عمق بیاعتقادی و بیاعتمادی نسبت به مدیریت کلان و مدیران کشور حکایت میکند». (از نامه محمد موسوی خوئینی به خامنهای، انصافنیوز، ۷تیر ۹۹)
چند سطر بعد آدرس دقیق علت مشروعیت نداشتن نظام نزد مردم را با اشاره به شخص «مدیر کلان» که همان ولیفقیه باشد، میدهد. فقط هم بر جنبهٔ سیاسی آن نمیایستد، بلکه «بیعدالتیهای غیرقابل انکار» را هم ناشی از «مدیریت کلان» معرفی میکند. این را هم فقط مربوط یکی دو دههٔ اخیر نمیداند، بلکه «تمام یا اکثر مهام امور کشور» را در عمر جمهوری اسلامی ناشی از «ارادهٔ عالی و حاکم بر کل مقدرات کشور» نشان میدهد:
«مردمِ گرفتار در تلاطم زندگی و مشکلات طاقتسوز معیشتی، گرفتار بیعدالتیهای غیرقابل انکار شدهاند... در چشم این خیل عظیم، اوضاع غیرقابل دوام امروز صرفاً معلول تصمیمات مدیرانی که میآیند و میروند نیست (که البته این آمدنها و رفتنها هم خارج از چارچوب اراده عالی و حاکم بر کل مقدرات کشور نیست). از نگاه مردم، شیوهٔ مدیریت در بالاترین سطح، و قدرت نافذ آن، نقشآفرینِ اصلی در تمام یا اکثر مهام امور کشور است». (همان)
در نهایت از آنجا که مطمئن است همهٔ مقدرات نظام در گرو ولیفقیه است و نظام را هیچ نامهنگاری و سرگشادهنویسی، راهگشایی نمیکند، باز هم لابهلای عریضهاش، آدرس ولیفقیه را با عبارتپردازی و پناه بردن به یأجوج و مأجوج میدهد. باز هم تأکید میکند که «مبنای تصمیمات این چند دهه» جز در اختیار ولیفقیه نبوده است. دقت کنید:
«اگر مبنای تصمیمات این چند دهه دانستههایی از مبادی غیرمتعارف است که تنها در اختیار خواصی از بندگان خدای متعال است، در نتیجه، آنچه بر کشور و مردم و جمهوری اسلامی میگذرد سرنوشتی محتوم و گریزناپذیر است».
منظور از «سرنوشت محتوم و گریزناپذیر» اگر چه در اینجا همین وضعیتی است که نظام درش هست، اما عاقل باید دریابد که منظور اصلی توجه دادن تمام آثار قیامهای آتی و بحرانهای سرنگونساز به شخص ولیفقیه بهعنوان «مدیریت کلان» جمهوری اسلامی آخوندی است. آیا تبریجویی از جنایات ولیفقیه میتواند یک باب جدید در سرگشادهنویسیهای درون نظام باشد؟ آنچه مسلم است و ما تردید نداریم، این است که «سگ داند و پینهدوز که در انبان چیست»...!
اکنون نه فقط مردم ایران و نسلهای قیامآفرین بلکه خودیهای نظام هم به این واقعیت پی بردهاند که اصل ولایت فقیه و شخص ولیفقیه مسبب تمام بحرانها و بنبستهاست. در این میان آنچه حائز اهمیت است، بارز شدن نقش خاص ولیفقیه ــ از خمینی تا خامنهای ــ در تمام جنایات سیاسی و بحرانهای اجتماعی از آغاز تا امروز است.
خدمتگزاران به ولیفقیه مثل حسن روحانی، جنتی، علمالهدی و امامان جمعهٔ نظام و... بارها تلاش کرده و فریاد زدهاند که ولیفقیه را از اجرائیات نظام جدا کنند تا مسؤلیتی متوجه او نشود. اما محمد موسوی خوئینی که خودش یک قطب جنایت در نظام آخوندی بوده است، نامه سرگشاده به خامنهای مینویسد و لابهلای عباراتی گلچین شده و حسابشده، همهٔ بحرانهای سیاسی و اجتماعی و مدیریتی را ناشی از مدیر اعظم نظام معرفی میکند. این نامه را باید یکی از نشانههای آشکار تضادهای آشتیناپذیر بین مردم ایران و نظام ولایت فقیه دانست. نشانهٔ آشکار این تضاد و بلوغ آن، آنقدر در درون نظام تلاطم داشته و دارد که خودشان هیچ تردیدی ندارند که «نظام اسلامی در ذهن مردم مشروعیتی ندارد»:
«در ذهن این مردم مشروعیت نظام اسلامی بهگونهیی روزافزون آسیب دیده و میبیند... بر زبان بسیاری از مردم در کوی و برزن سخنانی میرود که از عمق بیاعتقادی و بیاعتمادی نسبت به مدیریت کلان و مدیران کشور حکایت میکند». (از نامه محمد موسوی خوئینی به خامنهای، انصافنیوز، ۷تیر ۹۹)
چند سطر بعد آدرس دقیق علت مشروعیت نداشتن نظام نزد مردم را با اشاره به شخص «مدیر کلان» که همان ولیفقیه باشد، میدهد. فقط هم بر جنبهٔ سیاسی آن نمیایستد، بلکه «بیعدالتیهای غیرقابل انکار» را هم ناشی از «مدیریت کلان» معرفی میکند. این را هم فقط مربوط یکی دو دههٔ اخیر نمیداند، بلکه «تمام یا اکثر مهام امور کشور» را در عمر جمهوری اسلامی ناشی از «ارادهٔ عالی و حاکم بر کل مقدرات کشور» نشان میدهد:
«مردمِ گرفتار در تلاطم زندگی و مشکلات طاقتسوز معیشتی، گرفتار بیعدالتیهای غیرقابل انکار شدهاند... در چشم این خیل عظیم، اوضاع غیرقابل دوام امروز صرفاً معلول تصمیمات مدیرانی که میآیند و میروند نیست (که البته این آمدنها و رفتنها هم خارج از چارچوب اراده عالی و حاکم بر کل مقدرات کشور نیست). از نگاه مردم، شیوهٔ مدیریت در بالاترین سطح، و قدرت نافذ آن، نقشآفرینِ اصلی در تمام یا اکثر مهام امور کشور است». (همان)
در نهایت از آنجا که مطمئن است همهٔ مقدرات نظام در گرو ولیفقیه است و نظام را هیچ نامهنگاری و سرگشادهنویسی، راهگشایی نمیکند، باز هم لابهلای عریضهاش، آدرس ولیفقیه را با عبارتپردازی و پناه بردن به یأجوج و مأجوج میدهد. باز هم تأکید میکند که «مبنای تصمیمات این چند دهه» جز در اختیار ولیفقیه نبوده است. دقت کنید:
«اگر مبنای تصمیمات این چند دهه دانستههایی از مبادی غیرمتعارف است که تنها در اختیار خواصی از بندگان خدای متعال است، در نتیجه، آنچه بر کشور و مردم و جمهوری اسلامی میگذرد سرنوشتی محتوم و گریزناپذیر است».
منظور از «سرنوشت محتوم و گریزناپذیر» اگر چه در اینجا همین وضعیتی است که نظام درش هست، اما عاقل باید دریابد که منظور اصلی توجه دادن تمام آثار قیامهای آتی و بحرانهای سرنگونساز به شخص ولیفقیه بهعنوان «مدیریت کلان» جمهوری اسلامی آخوندی است. آیا تبریجویی از جنایات ولیفقیه میتواند یک باب جدید در سرگشادهنویسیهای درون نظام باشد؟ آنچه مسلم است و ما تردید نداریم، این است که «سگ داند و پینهدوز که در انبان چیست»...!
Information
Author | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Organization | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Website | - |
Tags |
Copyright 2024 - Spreaker Inc. an iHeartMedia Company
Comments