عاشورا فلسفه آزادی- گفتگو با برادر مجاهد محمد حیاتی- قسمت آخر

Sep 3, 2020 · 27m 33s
عاشورا فلسفه آزادی- گفتگو با برادر مجاهد محمد حیاتی- قسمت آخر
Description
جنگ خاندان حسین ع
از اين‌هنگام مردان خاندان امام حسین‌(ع)، كه تا اين‌زمان ياران به اصرار نگذاشته بودند به ميدان بروند، به ميدان رفته دلاوريها كردند.
قاسم فرزند نوجوان امام حسین حسن‌(ع) كه گويا صحبت از عقد و ازدواجي نيز برايش رفته بود(136)،‌ براي شهادت بي‌تاب شده و مي‌پرسيد: …اي عمو آيا من هم كشته مي‌شوم؟
امام حسین‌(ع) گفت: اي فرزند، مرگ در نزدت چگونه است؟پاسخ داد: (عمو، مرگ به نزدم از عسل شيرين‌تر است). اگر ما بر‌حقيم چرا از مرگ بهراسيم؟امام حسین‌(ع) كه اين‌همه آمادگي مي‌ديد، گفت: آري تو نيز مقام شهادت مي‌يابي.
به‌راستي شهادت قاسم و علي‌اكبر، چه شكوهمندانه و در‌عين‌حال دردناك است.
شگفتا، از اين تحمل و بردباري. اما هنوز مصيبتهايي كه امام حسین‌(ع) بايد در راه تحقق آرمانهاي قرآنيش ببيند، پايان نيافته بود. عاقبت زماني رسيد كه در جانب امام حسین‌(ع) جز پرچمدار رشيدش عباس، ديگري نبود. تشنگي به‌شدت خيام امام حسین‌(ع) را مي‌آزرد. پرچمدار مشك برداشت و به‌سوي فرات حمله برد.
با تكاپوي بسيار و از‌پا‌در‌آوردن تعدادي از دشمن، به‌رودفرات رسيد. خود به‌غايت تشنه بود و ظرف را پر كرد، سينه‌اش تماماً از عطش مي‌سوخت. در‌مقابلش آب سرد و گوارا موج مي‌زد و صداكنان مي‌غلتيد و مي‌رفت و دستش رفت تا كفي براي نوشيدن برگيرد. اما ناگهان موجي تند، از آن‌گونه كه تاكنون زورق وجودش را در توفان حادثه پيش رانده بود، در ضميرش خروشيد و ياد ياران تشنه‌كام را در جان خسته‌اش پر كرد، به‌ويژه برادرش كه هنوز پس‌از او نيز با تشنگي لحظات جانفرسا در پيش داشت. بر‌خود نهيب زد، اي نفس پس‌از حسين زنده نباشي. او و يارانش آشامندهٌ مرگهايند و تو آب سرد مي‌طلبي؟ ابداً، اين با دين من نمي‌سازد و… از مرد معتقد برنمي‌آيد…
حضرت عباس هنگام برگشت به سوی خیمه‌گاه با حملات ناجوانمردانهٌ انبوهي از دشمنان روبه‌رو شد.وبرغم تلاشهای زیاد برای رساندن آب به امام حسین و خاندان او هر دودستش را قطع کرد و مشک آب را هم سوراخ و سرانجام او را به شهادت رساندند.
و از اين‌پس عباس(ع) كه يكبار نفس را در سوزنده‌ترين تمناي طبيعيش شكسته و نيز در آخرين دقايق به‌تنهايي در‌مقابل يك‌لشـكر، شجاعانه ایستاده ، به‌صورت آموزگار راستين «وفا» و «شجاعت» درآمد و در تاريخ سيماي يك‌«سوگند» به‌خود گرفت.
امام حسین در آخرین لحظات كوچكترين فرزند نوزاد خود را كه علي اصغر نام داشت در بغل گرفت و به‌پيش سپاه آمد تا شايد باز‌هم اگر اندك مردانگي و مروت در آن‌سو موجود است، بدين‌گونه با ملاحظهٌ بي‌تقصيرترين وجود محبت‌طلبي كه چه‌بسا خود نيز نمونهٌ آن را در خانه دارد، ضربه خورد و عكس‌العمل نشان دهد و گفت:
«اين كودك شش‌ماهه چه كرده است كه بايد از تشنگي جان دهد؟» اما هيهات، از آن روح يزيدي كه سراسر لشكر را تسخير كرده بود، هيچ صداي انساني برنخاست. بلكه تيري جانسوز بر گلوگاه علي اصغر نشست.
برادر سیاوش هرچند تمام صحنه‌های نبرد روزهای تاسوعا و عاشورا شورانگیز و دلاویهای یاران امام حسین بسیار انگیزاننده بوده ولی صحبت از آخرین رزمنده صحنه نبرد عاشورا جایگاه دیگه‌یی داره تاریخ اون لحظات و اون صحنه‌ها رو چطور توصیف کرده؟
آن‌گاه امام حسین‌(ع) با خانوادهٌ خود وداع كرد و به‌جانب سپاه شتافت. بعدها، در تشريح اين ساعت، زينب‌(ع) گفت كه امام حسین «چنان از ما جدا شد كه گويي هيچ ما را نمي‌شناخت».
تاريخ در رشد مداوم به‌قلمرو آزادي خلاصه مي‌شود(156)‌كه برحسب آن، امام حسین‌(ع) مفهوم حيات را جز عقيده و جهاد در راهش نمي‌دانست و مي‌گفت: ان الحيوة عقيدة و جهاد. آن‌گاه در مسير چنين تبييني از فلسفهٌ وجودي انسان، مردانه به‌انبوهي از دشمنان ناجوانمرد تاخت مي‌برد و با‌بالاترين شور فرياد مي‌زد:
«ان كان دين محمّد لايستقيم الا بقتلي، ياسيوف خذيني»
«اگر دين محمد جز با كشته‌شدن من برپاي نمي‌ماند، اي شمشيرها مرا بگيريد».
سرهنگان سپاه عمر‌سعد بجای جنگ تن به تن دستور حمله دادند تا تعداد زيادي تيرانداز تير به‌كمان گذاردند و به‌سوي امام حسین‌(ع) نشانه رفتند. تيرها به‌بدن امام حسین اصابت كرد و او را از روي اسب بر‌زمين انداخت. در اين‌حال عده‌يي به‌طرف خيام امام حسین‌(ع) حمله كردند و او در حالي كه هنوز نيمه‌جاني داشت، روي دو‌زانو ايستاد و فرياد زد: (اي پيروان ابوسفيان، اگر در دنيا دين نداريد و از روز بازگشت ترسي در دل شما نيست، پس لااقل در دنيا مردمي آزاده باشيد).
و اين همان «آزادي» است كه در صدر ويژگيهاي انسان، مبين شرافت نوع وي و موضوع اصلي «فلسفهٌ بزرگ» زندگي بشر است

قطعا نبردی که کمتر بهش پرداخته شده و از قضا از نظر تاثیرگذاری کمتر از نبرد عاشورا هم نبوده صحنه‌هایی که پس از شهادت امام حسین رخ داد دقیقا سیر تحولات از ظهر عاشورا به بعد چی بود؟
پيروزي در اسارت

اكنون زينب كبري، بايد این نبرد سخت وسنگین را ادامه دهد. اوعهده‌دار مسئوليت عمده است. از يك‌سو بايد زنان و كودكان بازمانده را كه در اندوه سوزناك حادثه مي‌سوزند و گاه در سنگيني فوق‌العاده‌اش بي‌تاب مي‌شوند، آرام كند، تسلي دهد و از‌سوي ديگر، در‌ميان انبوهي از سپاهيان وحشی، شعلهٌ جنبش را حفظ و پرچم انقلاب حسینی رانگاهباني كند. عجب اين بود كه چنين نگاهباني طاقت‌فرسا ،در یک جنگ سیاسی افشاگرانه تبلور مي‌يافت، گروهي اندك از زنان و دختران پاكباز انقلابي كه در دامن آن «روز بزرگ» شكفتند، اين وظيفهٌ سخت را به‌شايسته‌ترين صورت به‌پايان بردند. چنان‌كه «رباب» همسر امام حسین(ع) و هم‌چنين «ام‌كلثوم» و «فاطمه» كه خواهر و دختر امام حسین‌(ع) بودند، در سراسر دوران اسارت به‌ويژه در مواجهه با مردان فریفته ‌شده و نيز در مجالس ابن‌زياد و يزيد، بسا سخنرانیها و خطابه های افشاگرانه از طرفی و معرفی حسین ویارانش داشتند و در هر‌فرصتي در افشاي حقايق و فلسفهٌ عاشورا، سخت كوشيدند. همان افشاگري كه بي‌ترديد در فقدان آن، دستگاه پليد ستمگري فرصت مي‌يافت تا ضربهٌ عاشورا را بر‌وجود خويش ترميم كند و درخشش شكوهمند آن را در پرده‌ای از ابهام و تحريف سالوسانه، كه سالها در ايجاد آن كار كرده بود، فرو‌برد.
به‌ويژه، در آن روزگار كه وسايل خبري و ارتباط جمعي فوق‌العاده اندك و ناقص بود، و بي‌شبهه اذهان مردم عادي دمشق و حجاز و يمن كه در دريايي از دروغ و عوامفريبي بي‌انتهاي اموي غرقه بودند آن هوشیاری و ذکاوت را نداشت كه از آن‌چه كه در كربلا گذشته، قضاوت هوشيارانهٌ واقعي به‌عمل آورد. چنان‌كه في‌الجمله زني از اهل كوفه كه از مشاهدهٌ كاروان اسيران به‌رقت آمده بود مشتاقانه پرسيد: «شما از اسراي كدام كشوريد؟» و چون از زينب كبري شنيد كه «ما از خاندان رسول‌الله هستيم»، در تعجب فرو‌رفت …و البته بديهي است كه همان انبوه توده‌هاي مردم ستمديده و فريب‌ خورده عادي هستند كه «تغيير»‌طلبي جنبش را كه عاشورا نقطهٌ اوجش بود، پاسخ مثبت مي‌دادند. ديگر بسته به‌آگاهي كساني بود كه نقش تعيين‌كننده داشتند، تا كدام‌يك از «اسلام معاويه‌يي» يا «اسلام قرآني»، كه علي(ع) و فرزندان وي مدافع آن بودند،‌ تأييد و تثبيت گردد و بر مسير تكاملي خلقها تأثير بگذارد. سنگيني و شجاعت در افشای ماهیت یزید بدانجا كشيد كه دربار يزيد هم علناً به‌تعزيه افتاد و وي ناگزير شخصاً به‌خاطر تطهير خود در انظار عامه از خاندان امام حسین‌(ع) بسا تكريمها نمود و حتي تقصيرات عاشورا به‌گردن ابن‌زياد افتاد(162).
از این پس نقش زنان عاشورا به راهبری حضرت زینب در کوفه و در کاخ ابن زیاد در شام در کاخ یزید عالیترین نمونه از عملکرد این زنان انقلاب است که شایسته مطالعه است.

سخنانی از برادر مسعود در مورد عاشورای امام حسین رو بعنوان پایان این سلسله برنامه‌ها آماده کردیم که در انتهای برنامه امروز پخش می‌کنیم.
Information
Author Radio Mojahed - رادیو مجاهد
Organization Radio Mojahed - رادیو مجاهد
Website -
Tags

Looks like you don't have any active episode

Browse Spreaker Catalogue to discover great new content

Current

Podcast Cover

Looks like you don't have any episodes in your queue

Browse Spreaker Catalogue to discover great new content

Next Up

Episode Cover Episode Cover

It's so quiet here...

Time to discover new episodes!

Discover
Your Library
Search