«بترسید از روزی که مردم بفهمند در باطن شما چیست»!
May 13, 2020 ·
11m 1s
Sign up for free
Listen to this episode and many more. Enjoy the best podcasts on Spreaker!
Download and listen anywhere
Download your favorite episodes and enjoy them, wherever you are! Sign up or log in now to access offline listening.
Description
بترسید از آن روزی که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست، و یک انفجار حاصل بشود. از آن روز بترسید که ممکن است یکی از «ایام اللَّه» - خدای نخواسته- باز پیدا بشود. و آن روز دیگر قضیه این نیست که برگردیم به ۲۲بهمن. قضیه [این] است که فاتحه همه ما را میخوانند!
صحیفهٔ خمینی ج ۱۴ص ۳۶۵
یک طرز تفکر قرونوسطایی و میرا
امروز در جامعهٔ پویا، تغییر جوی ایران این واقعیت بیشازپیش به اثبات رسیده است که آخوندها و طرز تفکر آنها نه تنها متعلق به ایران و ایرانی نیست، بلکه فراتر از آن به دنیای امروزین تعلق ندارد. شاید امروز که به این موضوع نگاه میکنیم برایمان بدیهی بهنظر بیاید و سؤالمان شود که مگر تردیدی در اینباره داریم؟ اما باید خاطرنشان کرد که برای جا انداختن همین مفهوم ساده، نسلهای پیشتر از ما چه بهای سنگینی پرداختهاند.
برای رهبری مجاهدین، ماهیت خمینی و آخوندهای مرتجع امر پوشیدهای نبود.
سازمان مجاهدین خلق ایران بهعنوان یک نیروی انقلابی و مترقی، از همان اوان به قدرت رسیدن آخوندها با آنان مرز کشید و طرز تفکر آنها را «ارتجاعی» خواند. خمینی یک شارلاتان بیش نبود و به سوار شدن بر امواج انقلاب ضدسلطنتی، آرمانهای آن انقلاب را از مسیر طبیعی خود منحرف کرد و حکومتی را به مردم ایران تحمیل نمود که بهلحاظ صورتبندیهای اجتماعی ـ اقتصادی بسیار عقبمانده بود.
با سرنگونی نظام سلطنت، معلوم بود که آخوندها توان و صلاحیت ادارهٔ کشور پهناور و آزاد شدهای چون ایران را ندارند. آنها یا باید کنار میکشیدند و اجازه میدادند، نمایندگان برخاسته از انتخاب آزاد مردم، پیشتازان منتخب، اصیل و روییده از همان انقلاب، در یک فرایند دموکراتیک انقلاب را به سمت آرمانهایش هدایت کنند یا باید با توسل به فریب، دجالیت، سرکوب، جنگافروزی، صدور بحران بر ادامهٔ حاکمیت خود اصرار میورزیدند. آنها راه دوم را انتخاب کردند و نتیجهٔ آن ۴دهه بر خاک سیاه نشاندن مردم ایران بود.
کشتن بارقههای آزادی
تصمیم خمینی برای سرکوب فرزندان انقلاب ضدسلطنتی و سربریدن آرمانهای آن انقلاب و در صف مقدم آنها، آرمان آزادی، بیمحابا و بدون تعارف اعلام شد. او برای کشتن آخرین بارقههای آزادیهای دمکراتیک، در تاریخ ۱۸خرداد ۶۰ از یک جنگ ضدمیهنی و خود برافروخته استقبال کرد.
«آن روزی که من احساس خطر برای جمهوری اسلامی بکنم، آن روزی که من احساس خطر برای اسلام بکنم، آن روز این طور نیست که باز من بنشینم نصیحت کنم؛ دست همه را قطع خواهم کرد.
چنانچه اشخاصی در این برهه از زمان که ما ابتلا داریم به جنگ، باید آرامش محفوظ بشود، اگر کسانی در اطراف کشور سخنرانی کنند و سخنرانی آنها اسباب تشنج بشود، آن شخص، هرکس میخواهد باشد، هر مقامی میخواهد باشد، من او را به جای خودش مینشانم، قبل از اینکه شورش پیدا بشود من او را به جای خودش مینشانم.
و امروز اعلام میکنم به اینهایی که در اطراف میروند و صحبت میکنند- و از قراری که به من اطلاع دادند، این گروهکهای فاسد هم فرصت را به دست آوردند و میخواهند راهپیمایی کنند- قوای نظامی و انتظامی و پاسدارها باید بهطور جد از سخنرانیهایی که این طور هستند، جلوگیری کنند و سخنرانهایی که این طور هستند، دستگیر کنند». (صحیفهٔ خمینی. ج ۱۴ ص ۴۱۶)
او همانطور که در ۲۶مرداد ۵۸ تصویری از «انقلابی عمل کردن» را به دست داده بود، به بهانهٔ «حفظ اسلام»! ابتدا قلمهای تمام مطبوعات را شکست، نیروهای مترقی را به زندان انداخت، غیر از حزب خودش سایر سازمانها و احزاب را ممنوعه اعلام نمود و چوبههای دار را طبق وعدهٔ خودش در میدانهای بزرگ برپا کرد تا هر آن کس را که در پای او کرنش نکرده بود «درو» کند.
و به این ترتیب ناجمهوری جهل و جنون خود را روی خونهای ریخته شده، چوبههای برپا شدهٔ دار، تختهای شکنجه، سیمهای خاردار، میدانهای مین و انبوه جسدهای تکهتکه شده و پتوپیچ کودکان بنا کرد.
مرگ ایدئولوژی ولایت فقیه
تربیت مزدور و شبهنظامی، دخالتهای تروریستی در سایر کشورها، تلاش برای دستیابی به بمب اتم، ولع بیپایان برای ساختن و انبار کردن موشک نیز نتوانست این استبداد در پردهٔ دین را به مردم و تاریخ ایران تحمیل کند.
حال ۴دهه بعد از این واقعه مطبوعاتچیهای خودشان با گوشه و کنایه و با مثال آوردن از شوروری و چین و.. . مینویسند که مرگ تاریخی ایدئولوژی ولایت فقیه و تفکری که مدیریتی اینچنین را نمایندگی میکند فرا رسیده است:
«ایدئولوژیهایی که به هر دلیل ارتباط خود با اوضاع و احوال عینی زیست انسانها را از دست دهند از صحنه عملی، اجرایی و عینی مدیریت سیاسی جامعه حذف و به آرشیوهای تاریخی خواهند پیوست. مصادیق معاصر این استدالال ناکارآمدی و افول ایدئولوژیهای حاکم بر اتحاد جماهیر شوروری، چین، سوسیالدموکراتهای اروپایی و آمریکایی هستند». (ابتکار ۲۲اردیبهشت ۹۹)
نگارنده یک سطر آنطرفتر منظورش را از «ایدئولوژیهای به آرشیو تاریخ پیوسته» با طرح «مدیریت ناکارآمد» آخوندها بیان میکند:
«شاید با این مقدمه بتوان به شکلی شفافتر به ارزیابی مدیریت ناکارآمد کلان که ریشه بسیار از چالشهای ملی و درد و رنج غیرانسانی که بیشتر شهروندان ایرانزمین دچار آن هستند، پرداخت».
آن روز فرا رسیده است
اعتراف به مرگ تاریخی این طرز تفکر (ولایت فقیه) و ناکارآمدی آن در مواجهه با بحرانهای مبتلابه نظام آخوندی همانطور که اشاره شد یکشبه اتفاق نیفتاده است. رسانهٔ قلم بهمزد حکومتی همینطور شب نخوابیده تا صبح بیدار شود و افول و ناکارآمدی ولایت فقیه و نظام مبتنی بر آن را ـ البته با الفاظ و عبارات مه آلود و در لفافه ـ نتیجه بگیرد. طی این سالیان مقاومتی در جریان بوده که با این دیکتاتوری پنجهدرپنجه درافکنده و مرگ آن را رقم زده است. اکنون در صحنهٔ پایانی این نبرد هستیم و به یمن حضور اختناقشکاف این مقاومت و کانونهای شورشی آن است که عملهٔ استبداد و سانسور نیز جرأت میکنند به ناکارآمدی مدیریت مبتنی بر ایدئولوژی آخوندی اعتراف نمایند.
امروز همان روزی است که خمینی سران نظامش را از روشدن ماهیتهایشان ترسانده و وعدهٔ یک انفجار (قیام مردم) را به آنها داده و افزوده بود: «فاتحهٔ ما را میخوانند».
این روز نزدیک است و آخوندها را از آن گریزی نیست.
صحیفهٔ خمینی ج ۱۴ص ۳۶۵
یک طرز تفکر قرونوسطایی و میرا
امروز در جامعهٔ پویا، تغییر جوی ایران این واقعیت بیشازپیش به اثبات رسیده است که آخوندها و طرز تفکر آنها نه تنها متعلق به ایران و ایرانی نیست، بلکه فراتر از آن به دنیای امروزین تعلق ندارد. شاید امروز که به این موضوع نگاه میکنیم برایمان بدیهی بهنظر بیاید و سؤالمان شود که مگر تردیدی در اینباره داریم؟ اما باید خاطرنشان کرد که برای جا انداختن همین مفهوم ساده، نسلهای پیشتر از ما چه بهای سنگینی پرداختهاند.
برای رهبری مجاهدین، ماهیت خمینی و آخوندهای مرتجع امر پوشیدهای نبود.
سازمان مجاهدین خلق ایران بهعنوان یک نیروی انقلابی و مترقی، از همان اوان به قدرت رسیدن آخوندها با آنان مرز کشید و طرز تفکر آنها را «ارتجاعی» خواند. خمینی یک شارلاتان بیش نبود و به سوار شدن بر امواج انقلاب ضدسلطنتی، آرمانهای آن انقلاب را از مسیر طبیعی خود منحرف کرد و حکومتی را به مردم ایران تحمیل نمود که بهلحاظ صورتبندیهای اجتماعی ـ اقتصادی بسیار عقبمانده بود.
با سرنگونی نظام سلطنت، معلوم بود که آخوندها توان و صلاحیت ادارهٔ کشور پهناور و آزاد شدهای چون ایران را ندارند. آنها یا باید کنار میکشیدند و اجازه میدادند، نمایندگان برخاسته از انتخاب آزاد مردم، پیشتازان منتخب، اصیل و روییده از همان انقلاب، در یک فرایند دموکراتیک انقلاب را به سمت آرمانهایش هدایت کنند یا باید با توسل به فریب، دجالیت، سرکوب، جنگافروزی، صدور بحران بر ادامهٔ حاکمیت خود اصرار میورزیدند. آنها راه دوم را انتخاب کردند و نتیجهٔ آن ۴دهه بر خاک سیاه نشاندن مردم ایران بود.
کشتن بارقههای آزادی
تصمیم خمینی برای سرکوب فرزندان انقلاب ضدسلطنتی و سربریدن آرمانهای آن انقلاب و در صف مقدم آنها، آرمان آزادی، بیمحابا و بدون تعارف اعلام شد. او برای کشتن آخرین بارقههای آزادیهای دمکراتیک، در تاریخ ۱۸خرداد ۶۰ از یک جنگ ضدمیهنی و خود برافروخته استقبال کرد.
«آن روزی که من احساس خطر برای جمهوری اسلامی بکنم، آن روزی که من احساس خطر برای اسلام بکنم، آن روز این طور نیست که باز من بنشینم نصیحت کنم؛ دست همه را قطع خواهم کرد.
چنانچه اشخاصی در این برهه از زمان که ما ابتلا داریم به جنگ، باید آرامش محفوظ بشود، اگر کسانی در اطراف کشور سخنرانی کنند و سخنرانی آنها اسباب تشنج بشود، آن شخص، هرکس میخواهد باشد، هر مقامی میخواهد باشد، من او را به جای خودش مینشانم، قبل از اینکه شورش پیدا بشود من او را به جای خودش مینشانم.
و امروز اعلام میکنم به اینهایی که در اطراف میروند و صحبت میکنند- و از قراری که به من اطلاع دادند، این گروهکهای فاسد هم فرصت را به دست آوردند و میخواهند راهپیمایی کنند- قوای نظامی و انتظامی و پاسدارها باید بهطور جد از سخنرانیهایی که این طور هستند، جلوگیری کنند و سخنرانهایی که این طور هستند، دستگیر کنند». (صحیفهٔ خمینی. ج ۱۴ ص ۴۱۶)
او همانطور که در ۲۶مرداد ۵۸ تصویری از «انقلابی عمل کردن» را به دست داده بود، به بهانهٔ «حفظ اسلام»! ابتدا قلمهای تمام مطبوعات را شکست، نیروهای مترقی را به زندان انداخت، غیر از حزب خودش سایر سازمانها و احزاب را ممنوعه اعلام نمود و چوبههای دار را طبق وعدهٔ خودش در میدانهای بزرگ برپا کرد تا هر آن کس را که در پای او کرنش نکرده بود «درو» کند.
و به این ترتیب ناجمهوری جهل و جنون خود را روی خونهای ریخته شده، چوبههای برپا شدهٔ دار، تختهای شکنجه، سیمهای خاردار، میدانهای مین و انبوه جسدهای تکهتکه شده و پتوپیچ کودکان بنا کرد.
مرگ ایدئولوژی ولایت فقیه
تربیت مزدور و شبهنظامی، دخالتهای تروریستی در سایر کشورها، تلاش برای دستیابی به بمب اتم، ولع بیپایان برای ساختن و انبار کردن موشک نیز نتوانست این استبداد در پردهٔ دین را به مردم و تاریخ ایران تحمیل کند.
حال ۴دهه بعد از این واقعه مطبوعاتچیهای خودشان با گوشه و کنایه و با مثال آوردن از شوروری و چین و.. . مینویسند که مرگ تاریخی ایدئولوژی ولایت فقیه و تفکری که مدیریتی اینچنین را نمایندگی میکند فرا رسیده است:
«ایدئولوژیهایی که به هر دلیل ارتباط خود با اوضاع و احوال عینی زیست انسانها را از دست دهند از صحنه عملی، اجرایی و عینی مدیریت سیاسی جامعه حذف و به آرشیوهای تاریخی خواهند پیوست. مصادیق معاصر این استدالال ناکارآمدی و افول ایدئولوژیهای حاکم بر اتحاد جماهیر شوروری، چین، سوسیالدموکراتهای اروپایی و آمریکایی هستند». (ابتکار ۲۲اردیبهشت ۹۹)
نگارنده یک سطر آنطرفتر منظورش را از «ایدئولوژیهای به آرشیو تاریخ پیوسته» با طرح «مدیریت ناکارآمد» آخوندها بیان میکند:
«شاید با این مقدمه بتوان به شکلی شفافتر به ارزیابی مدیریت ناکارآمد کلان که ریشه بسیار از چالشهای ملی و درد و رنج غیرانسانی که بیشتر شهروندان ایرانزمین دچار آن هستند، پرداخت».
آن روز فرا رسیده است
اعتراف به مرگ تاریخی این طرز تفکر (ولایت فقیه) و ناکارآمدی آن در مواجهه با بحرانهای مبتلابه نظام آخوندی همانطور که اشاره شد یکشبه اتفاق نیفتاده است. رسانهٔ قلم بهمزد حکومتی همینطور شب نخوابیده تا صبح بیدار شود و افول و ناکارآمدی ولایت فقیه و نظام مبتنی بر آن را ـ البته با الفاظ و عبارات مه آلود و در لفافه ـ نتیجه بگیرد. طی این سالیان مقاومتی در جریان بوده که با این دیکتاتوری پنجهدرپنجه درافکنده و مرگ آن را رقم زده است. اکنون در صحنهٔ پایانی این نبرد هستیم و به یمن حضور اختناقشکاف این مقاومت و کانونهای شورشی آن است که عملهٔ استبداد و سانسور نیز جرأت میکنند به ناکارآمدی مدیریت مبتنی بر ایدئولوژی آخوندی اعتراف نمایند.
امروز همان روزی است که خمینی سران نظامش را از روشدن ماهیتهایشان ترسانده و وعدهٔ یک انفجار (قیام مردم) را به آنها داده و افزوده بود: «فاتحهٔ ما را میخوانند».
این روز نزدیک است و آخوندها را از آن گریزی نیست.
Information
Author | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Organization | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Website | - |
Tags |
Copyright 2024 - Spreaker Inc. an iHeartMedia Company