هماورد - گفتگو با مهدی خدایی صفت - قسمت پنجم
Oct 17, 2019 ·
26m 3s
Sign up for free
Listen to this episode and many more. Enjoy the best podcasts on Spreaker!
Download and listen anywhere
Download your favorite episodes and enjoy them, wherever you are! Sign up or log in now to access offline listening.
Description
رار بود که از این جلسه بحث دوران مبارزة سیاسی- افشاگرانة سازمان با خمینی را شروع کنیم.
اما اجازه بدهید قبل از آن شمهیی از مبارزة انقلابی مجاهدین طی 7 سال از50 تا 57 که به انقلاب منتهی شد را جهت اطلاع شنوندگان عزیزمان بگویم.
خمینی و آخوندها که اساسا بویی از انقلاب و انقلابگری نبرده بودند و با زد وبند با غرب آماده بودند.
میخواستند با مفت خوری سوار موج انقلاب مردم و انقلابیون واقعی شوند.
اینها در شبهای انقلاب یعنی 21 و 22 بهمن که همه مردم درجنگ و خلع سلاح ارگانهای قدرت رژیم شاه بودند. همه جا فریاد می زدند که امام دستور جهاد نداده. و نباید با ارگانهای نظامی درگیر شوید.
اما مردم که دنبال انقلاب بودند اصلا گوششان به اینها بدهکار نبود.
بنابراین بهمن سرکش ۵۷ ثمرة انقلاب مردم بود و خون مجاهدین همه حساب و کتابهای خمینی و شرکای اورا بهم ریخت.
اما چرا توانست انقلاب را بدزدد وقدرت را به دست گیرد. روشن است چون قدرت خارجی وحتی دستگاه ارتش شاه به توصیه خود شاه نه تنها مانعش نبودند بلکه دربی طرفی و همکاری با او بودند.
شبکه گسترده هزاران آخوند در سراسرایران را داشت. اما درتمام آن ماههای منتهی به انقلاب، تمام کادرهای اصلی مجاهدین و رهبری مجاهدین در زندان بودند و بنیانگذاران و اعضای مرکزیتشان هم اعدام شده بودند.
انقلابی که به سرنگونی شاه منتهی شد. درواقع پژواک همان انقلاب مسلحانه یی بود که طی ۶ سال از سال ۵۰ تا ۵۷ توسط مجاهدین خلق و فدائیها انجام شده بود.
حالا همان مردمی که در سالهای انقلاب شعار میدادند رهبران ما را مسلح کنید. الان سلاح به دست شان آمده بود و می رفتند تا همان مبارزه انقلابی را به ثمر نهاییش که سرنگونی رژیم دیکتاتوری شاه بود برسانند.
اما در طول سالهای ۵۰ تا ۵۷ عمده مبارزه رهبری و کادرهای اصلی سازمان مجاهدین خلق درداخل زندانها انجام می گرفت.
آنچه در بیرون مانده بود تعداد معدود کادرهای سازمان بودند.
در سالهای 53 و 54 هم که جریان ضربه اپورتونیستی اتفاق افتاد، که سازمان مجاهدین خلق را متلاشی کرده بودند.
اما درزندان چه گذشت. ضربه سال 1350 که می دانید شاه درجریان برگزاری جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی سران 80 کشور را دعوت کرده بود. طبعا برای حفظ امنیت این جشن تور گسترده امنیتی، نظامی پهن کرد. تا همه جریانات سیاسی مخالف را دستگیر کنند. سازمان مجاهدین خلق هم ازطریق یک توده ای سابق که به همکاری ساواک درآمده بود. و درجریان تهیه سلاح با یکی از نفرات سازمان درارتباط بود سازمان مجاهدین خلق لو رفت. همه کادرها و بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق دستگیر شدند.
همان روزهای اول ازغندی با بنام مستعار منوچهری که سربازجوی مجاهدین خلق بود، همه کادر مرکزی مجاهدین را درهمان محل بازجویی جمع کرد و گفت:
آقایان همه شما دیروز در پایگاه سازمان مجاهدین خلق، خانه شماره144 بولوار الیزابت بودید.
ولی امروز همگی اینجا در چنگ ما در زندان هستید، دیگر کارتان تمام شد.
درحالی که برعکس مبارزه درزندان تعطیل نشد بلکه بسیار پیچیده تر از بیرون ادامه پیدا کرد. درهمان اتاق دریک غفلت همان سربازجو ، اعضای مرکزیت با هم برای ارتباطات بین خودشان از طریق جاسازیهای مخفی قرار می گذارند
در داخل زندان با ورود مجاهدین و فدایی ها و دیگر گروه ها که نقش کمتری داشتند وخلاصه نسل انقلابی ، فضای زندان اصلا عوض شد و فضایی رزمنده و سرزنده به خودش گرفت و زندان سنگر اصلی مبارزه و مقاومت درمقابل پلیس و رژیم شاه شد.
در این مقطع مسعود رجوی نقش اساسی در رهبری مجاهدین رو ایفا میکرد. علیرغم شکنجه هایی که شده بود، که بسیار دردناک بود اما کارش شبانه روز و با خواب بسیار کم، مشغول تدوین دستاوردها و آثار سازمان بود.
به این ترتیب مبارزه به داخل زندان منتقل شد. درمیان شکنجه های وحشتناکی که در زندان اوین بود، مجاهدین خلق قرار و مدارهای ارتباطی شان را با هم میگذاشتند.
تصمیم دیگری که گرفته شد و بسیار مهم بود تصمیم فرار رضا رضایی بود.
با توجه به محملی که رضا داشت، چون شهید احمد رضایی بیرون بود و ساواک بشدت دنبال دستگیری احمد رضایی بود.
اما اجازه بدهید قبل از آن شمهیی از مبارزة انقلابی مجاهدین طی 7 سال از50 تا 57 که به انقلاب منتهی شد را جهت اطلاع شنوندگان عزیزمان بگویم.
خمینی و آخوندها که اساسا بویی از انقلاب و انقلابگری نبرده بودند و با زد وبند با غرب آماده بودند.
میخواستند با مفت خوری سوار موج انقلاب مردم و انقلابیون واقعی شوند.
اینها در شبهای انقلاب یعنی 21 و 22 بهمن که همه مردم درجنگ و خلع سلاح ارگانهای قدرت رژیم شاه بودند. همه جا فریاد می زدند که امام دستور جهاد نداده. و نباید با ارگانهای نظامی درگیر شوید.
اما مردم که دنبال انقلاب بودند اصلا گوششان به اینها بدهکار نبود.
بنابراین بهمن سرکش ۵۷ ثمرة انقلاب مردم بود و خون مجاهدین همه حساب و کتابهای خمینی و شرکای اورا بهم ریخت.
اما چرا توانست انقلاب را بدزدد وقدرت را به دست گیرد. روشن است چون قدرت خارجی وحتی دستگاه ارتش شاه به توصیه خود شاه نه تنها مانعش نبودند بلکه دربی طرفی و همکاری با او بودند.
شبکه گسترده هزاران آخوند در سراسرایران را داشت. اما درتمام آن ماههای منتهی به انقلاب، تمام کادرهای اصلی مجاهدین و رهبری مجاهدین در زندان بودند و بنیانگذاران و اعضای مرکزیتشان هم اعدام شده بودند.
انقلابی که به سرنگونی شاه منتهی شد. درواقع پژواک همان انقلاب مسلحانه یی بود که طی ۶ سال از سال ۵۰ تا ۵۷ توسط مجاهدین خلق و فدائیها انجام شده بود.
حالا همان مردمی که در سالهای انقلاب شعار میدادند رهبران ما را مسلح کنید. الان سلاح به دست شان آمده بود و می رفتند تا همان مبارزه انقلابی را به ثمر نهاییش که سرنگونی رژیم دیکتاتوری شاه بود برسانند.
اما در طول سالهای ۵۰ تا ۵۷ عمده مبارزه رهبری و کادرهای اصلی سازمان مجاهدین خلق درداخل زندانها انجام می گرفت.
آنچه در بیرون مانده بود تعداد معدود کادرهای سازمان بودند.
در سالهای 53 و 54 هم که جریان ضربه اپورتونیستی اتفاق افتاد، که سازمان مجاهدین خلق را متلاشی کرده بودند.
اما درزندان چه گذشت. ضربه سال 1350 که می دانید شاه درجریان برگزاری جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی سران 80 کشور را دعوت کرده بود. طبعا برای حفظ امنیت این جشن تور گسترده امنیتی، نظامی پهن کرد. تا همه جریانات سیاسی مخالف را دستگیر کنند. سازمان مجاهدین خلق هم ازطریق یک توده ای سابق که به همکاری ساواک درآمده بود. و درجریان تهیه سلاح با یکی از نفرات سازمان درارتباط بود سازمان مجاهدین خلق لو رفت. همه کادرها و بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق دستگیر شدند.
همان روزهای اول ازغندی با بنام مستعار منوچهری که سربازجوی مجاهدین خلق بود، همه کادر مرکزی مجاهدین را درهمان محل بازجویی جمع کرد و گفت:
آقایان همه شما دیروز در پایگاه سازمان مجاهدین خلق، خانه شماره144 بولوار الیزابت بودید.
ولی امروز همگی اینجا در چنگ ما در زندان هستید، دیگر کارتان تمام شد.
درحالی که برعکس مبارزه درزندان تعطیل نشد بلکه بسیار پیچیده تر از بیرون ادامه پیدا کرد. درهمان اتاق دریک غفلت همان سربازجو ، اعضای مرکزیت با هم برای ارتباطات بین خودشان از طریق جاسازیهای مخفی قرار می گذارند
در داخل زندان با ورود مجاهدین و فدایی ها و دیگر گروه ها که نقش کمتری داشتند وخلاصه نسل انقلابی ، فضای زندان اصلا عوض شد و فضایی رزمنده و سرزنده به خودش گرفت و زندان سنگر اصلی مبارزه و مقاومت درمقابل پلیس و رژیم شاه شد.
در این مقطع مسعود رجوی نقش اساسی در رهبری مجاهدین رو ایفا میکرد. علیرغم شکنجه هایی که شده بود، که بسیار دردناک بود اما کارش شبانه روز و با خواب بسیار کم، مشغول تدوین دستاوردها و آثار سازمان بود.
به این ترتیب مبارزه به داخل زندان منتقل شد. درمیان شکنجه های وحشتناکی که در زندان اوین بود، مجاهدین خلق قرار و مدارهای ارتباطی شان را با هم میگذاشتند.
تصمیم دیگری که گرفته شد و بسیار مهم بود تصمیم فرار رضا رضایی بود.
با توجه به محملی که رضا داشت، چون شهید احمد رضایی بیرون بود و ساواک بشدت دنبال دستگیری احمد رضایی بود.
Information
Author | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Organization | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Website | - |
Tags |
Copyright 2024 - Spreaker Inc. an iHeartMedia Company