حوزههای لاکچری آنروی سکه بارگاه طلایی خمینی
Jun 3, 2020 ·
11m 57s
Download and listen anywhere
Download your favorite episodes and enjoy them, wherever you are! Sign up or log in now to access offline listening.
Description
مدتهاست که اخبار دزدیها و اختلاسهای نجومی و فوق نجومی تبدیل به پدیدهیی رایج در حکومت آخوندی شده است. بدیهی است که در حاکمیتی که اعداد اختلاس سرسامآور است، فرصتی برای پرداختن به دزدیهای کوچکتر، اما با گستردگی بیشتر پیش نمیآید؛ اما در این میانه، نکتهیی که کمتر به چشم آمده است یا به اخبار کشیده شده، فسادهای مالی عمدهیی است که حول لانهٔ فسادی به نام حوزههای علمیه و آخوندهای حوزوی شکل میگیرد. بهنظر میرسد اختلاسهای نجومی که تا امروز از سراپردهٔ ولایت بیرون افتاده، تنها نوک کوه یخ باشد.
برق انداختن استخوانهای خمینی مدفون
خامنهای همراه با باندش، فساد و اقتصاد شکستخورده را در حیطهٔ باند «اصلاحطلبان» قلابی قنداقپیچ میکند تا خود و مهرههای «پاکدست»! خود را به در برده و زمینهٔ قویتری برای یک کاسه کردن قدرتاش بهدست بیاورد.
در سوی مقابل، بخشی از باند مغلوب و مفلوک حاکمیت، تلاشی مذبوحانه دارند تا با یک پاتک، هم این اتهام را دور بزند و هم ضد حملهیی به باند خامنهای زده باشد. این مقصود با پیش کشیدن استخوانهای پوسیدهٔ پیرکفتار جماران، دنبال میشود.
آخوند مسیح مهاجری، سردبیر روزنامهٔ حکومتی جمهوری اسلامی که روزی همآخور ولیفقیه فعلی نظام بود، در سرمقاله۱۰خرداد ۹۹ خویش، به بحث «حوزههای لاکچری» که سال گذشته در نظام آخوندی بالا گرفت، اشارهیی غیرمستقیم کرد. وی با لگد زدن به باند خامنهای و آخوندهای پشتیبانش در قم، با استناد به نامهیی از خمینی که گویا مخالف سیاستهای روز باند خامنهای در تغذیهٔ مالی «حوزه» بوده، به نوعی توپ را به زمین ولایت خامنهای بازگرداند.
«امروز، با گذشت ۳۳سال از این توصیه تاریخی امام به شورای مدیریت حوزه علمیه قم که در واقع توصیه به تمام افراد روحانی و نهادهای حوزوی است، متأسفانه فاصله زیادی از بایدها گرفتهایم بهطوریکه گویی امام خمینی اصولاً چنین توصیههایی نفرموده بودند و روحانیت و حوزههای علمیه قرار نبود سیره عملی سلف صالح را دنبال کند و به حفاظت از استقلال و بالا بردن نفوذ معنوی خود اهتمام ورزد. اکنون باید اعتراف کنیم که برخلاف توصیههای امام خمینی، حوزههای علمیه گرفتار تشریفات، ازدیاد ساختمانها، دریافت بودجه از حاکمیت و دولت و در نهایت وابسته شدن به قدرت سیاسی و فاصله گرفتن از مردم شدهاند. شوربختانه حتی به خود امام هم رحم نکردهایم و برای او که رنگآمیزی حسینیه ساده و کوچک جماران را نیز ولخرجی میدانست، چنان برج و بارو و گنبد و بارگاه تشریفاتی و پرزرق و برقی ساختهایم که مطمئناً اگر میتوانست جسم خود را برمیداشت و از آنجا دور میشد، روحش که قطعاً از آنجا هزاران فرسنگ فاصله دارد». (جمهوری اسلامی. ۱۱خرداد ۹۹)
این تاکتیک البته اصلاً نو و بدیع نیست و پیشتر میرحسین موسوی در لجنزار سبزش خامنهای را به «دوران طلایی[!] امام» دعوت میکرد که معنایش این بود که باید وی را هم در قدرت سهیم کند. نتیجهٔ این تاکتیک و سودای خام هم البته چیزی نبود جز خفت و خواری هر چه بیشتر در زندان خانگی. اکنون که دیگر نرم نرمک، تمامیت باند اصلاحطلبان قلابی توسط خامنهای از صحنهٔ هر سه قوهٔ نظام بیرون انداخته میشوند، بهخوبی روشن است که برق انداختن استخوانهای خمینی توسط آخوند مهاجری هم فرجام بهتری نخواهد داشت.
حوزههای لاکچری؛ نوک کوه یخ فساد
در کشوری که زیر سلطه حاکمیت آخوندی، سپاه پاسداران رسماً دهها اسکلهٔ قاچاق دارد و ثروت افسانهای نهادهای زیر نظر شخص ولیفقیه ارتجاع مانند ستاد اجرایی فرمان امام ملعونشان سر به آسمان میزند؛ شاید اختصاص مبلغی به ساخت حوزههای تولید آخوند عجیب نباشد. اما وقتی صدای بالاترین سران نظام در میآید، دیگر روشن است که قضیه بسا بزرگتر از ظاهر آن بوده.
تابستان گذشته در جدال لاشخوران ولایی که یک سر آن آخوند محمد یزدی و سر دیگر نیز یکی از سه رأس لاریجانی بود، اصطلاح «حوزهٔ لاکچری» به ادبیات سیاسی ایران آخوند زده وارد شد. در همان روزها موضوع فسادی گسترده و سابقهدار در قضاییهٔ آخوندی افشا شد و اکبر طبری معاون اجرایی صادق لاریجانی در این رابطه دستگیر شد، اگر چه حکایت ۶۳ حساب بانکی لاریجانی و فساد افسار گسیختهٔ سیستم قضایی ولایت ماستمالی و بستهبندی شد.
ناگفته پیداست که مشکل در یک ساختمان و یک پرونده فساد خلاصه نمیشود؛ بلکه با جریانی عظیم از غارت و چپاول افسار گسیخته مواجهیم. آن نه به نام اختلاس و دزدی، بلکه دقیقاً قانونی و نهادینه شده در ردیفهای بودجهٔ سالیانه دولت!
جدول بودجه حوزه و نهادهای مرتبط در سال ۹۸
اکنون این بودجههای عیان و ثبت شده را بگذارید کنار انواع و اقسام دروغ و دغلهای آخوندی که به نام «خیرین» یا «وقف» و «وجوهات» و سایر کلاه شرعیهای اختراعی دکان دینفروشی که مدارس خصوصی و ویژه نیز میسازند.
برای مثال به گزارش ۲۲مهر۱۳۹۲ یکی از سایتهای حکومتی بهنام فرارو توجه کنید که تحت عنوان «گزارشی از مدرسه متجمل خوانساری در قم» از قول آخوندهای حکومتی مدعی میشود که «حضرت صاحب زمان» هزینهٔ لازم را به آنها رسانده است!
گزارش سایت فرارو
لابد که وقتی یکی از مهرههای همین حکومت بهنام یاشار سلطانی در توئیتر خود اعتراف میکند که ۴۷۰۱۳هکتار از جنگلهای استان گلستان تحت تملک حوزهٔ علمیهٔ گرگان و ۹۹۱هکتار تحت تملک آستان قدس قرار دارد، اشاره به همین بذل و بخششهایی است که به نام «حضرت حجت» به این نهادهای غارتگر شده است.
از دزدی بزرگ خمینی تا چپاول کامل یک کشور
تاکتیک اخیر آخوند مسیح مهاجری، آن هم وقتی کلیت نظام آخوندی در سراشیب سقوط محتوم قرار دارد، تلاشی عبث از نوعی دیگر است؛ تلاشی برای بدر بردن نظام و طولانی کردن عمر آن.
همانگونه که عوامل باند خامنهای با علم کردن گفتمان «مدیریت ناصواب» همهٔ کاسه کوزههای اقتصاد متعفن آخوندی را به نام «دولت» یعنی باند سبز و بنفش نظام میاندازد تا شخص ولیفقیه ارتجاع را به در ببرد؛ در سوی مقابل باند تودهنی خوردهٔ شیاد، تلاش میکند که باند خامنهای را «منحرف» از خمینی نشان دهد و بهزعم خویش نظام را از مهلکهٔ سقوط و خشم مردم به جان آمده به در ببرد.
این جماعت در هر دو باند ولایتمدار، دست پروردههای دزد بزرگی هستند که یک انقلاب مردمی را به سرقت برد و اعتمادی میلیونی را پرپر کرد. از کوزهٔ ولایت خمینی نشان هم جز دزدی و دزدیهای بزرگتر چیزی برون نخواهد تراوید.
گویا که نشنیدهاند که مردم ایران بهروشنی هر چه تمامتر و با هوشمندی بینظیر سیاسی، شعاری سرفصلی دادهاند که «اصلاحطلب ـ اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا»
به بیان دیگر «راه نه آن است و نه این»! بلکه سرنگونی است و سرنگونی...
برق انداختن استخوانهای خمینی مدفون
خامنهای همراه با باندش، فساد و اقتصاد شکستخورده را در حیطهٔ باند «اصلاحطلبان» قلابی قنداقپیچ میکند تا خود و مهرههای «پاکدست»! خود را به در برده و زمینهٔ قویتری برای یک کاسه کردن قدرتاش بهدست بیاورد.
در سوی مقابل، بخشی از باند مغلوب و مفلوک حاکمیت، تلاشی مذبوحانه دارند تا با یک پاتک، هم این اتهام را دور بزند و هم ضد حملهیی به باند خامنهای زده باشد. این مقصود با پیش کشیدن استخوانهای پوسیدهٔ پیرکفتار جماران، دنبال میشود.
آخوند مسیح مهاجری، سردبیر روزنامهٔ حکومتی جمهوری اسلامی که روزی همآخور ولیفقیه فعلی نظام بود، در سرمقاله۱۰خرداد ۹۹ خویش، به بحث «حوزههای لاکچری» که سال گذشته در نظام آخوندی بالا گرفت، اشارهیی غیرمستقیم کرد. وی با لگد زدن به باند خامنهای و آخوندهای پشتیبانش در قم، با استناد به نامهیی از خمینی که گویا مخالف سیاستهای روز باند خامنهای در تغذیهٔ مالی «حوزه» بوده، به نوعی توپ را به زمین ولایت خامنهای بازگرداند.
«امروز، با گذشت ۳۳سال از این توصیه تاریخی امام به شورای مدیریت حوزه علمیه قم که در واقع توصیه به تمام افراد روحانی و نهادهای حوزوی است، متأسفانه فاصله زیادی از بایدها گرفتهایم بهطوریکه گویی امام خمینی اصولاً چنین توصیههایی نفرموده بودند و روحانیت و حوزههای علمیه قرار نبود سیره عملی سلف صالح را دنبال کند و به حفاظت از استقلال و بالا بردن نفوذ معنوی خود اهتمام ورزد. اکنون باید اعتراف کنیم که برخلاف توصیههای امام خمینی، حوزههای علمیه گرفتار تشریفات، ازدیاد ساختمانها، دریافت بودجه از حاکمیت و دولت و در نهایت وابسته شدن به قدرت سیاسی و فاصله گرفتن از مردم شدهاند. شوربختانه حتی به خود امام هم رحم نکردهایم و برای او که رنگآمیزی حسینیه ساده و کوچک جماران را نیز ولخرجی میدانست، چنان برج و بارو و گنبد و بارگاه تشریفاتی و پرزرق و برقی ساختهایم که مطمئناً اگر میتوانست جسم خود را برمیداشت و از آنجا دور میشد، روحش که قطعاً از آنجا هزاران فرسنگ فاصله دارد». (جمهوری اسلامی. ۱۱خرداد ۹۹)
این تاکتیک البته اصلاً نو و بدیع نیست و پیشتر میرحسین موسوی در لجنزار سبزش خامنهای را به «دوران طلایی[!] امام» دعوت میکرد که معنایش این بود که باید وی را هم در قدرت سهیم کند. نتیجهٔ این تاکتیک و سودای خام هم البته چیزی نبود جز خفت و خواری هر چه بیشتر در زندان خانگی. اکنون که دیگر نرم نرمک، تمامیت باند اصلاحطلبان قلابی توسط خامنهای از صحنهٔ هر سه قوهٔ نظام بیرون انداخته میشوند، بهخوبی روشن است که برق انداختن استخوانهای خمینی توسط آخوند مهاجری هم فرجام بهتری نخواهد داشت.
حوزههای لاکچری؛ نوک کوه یخ فساد
در کشوری که زیر سلطه حاکمیت آخوندی، سپاه پاسداران رسماً دهها اسکلهٔ قاچاق دارد و ثروت افسانهای نهادهای زیر نظر شخص ولیفقیه ارتجاع مانند ستاد اجرایی فرمان امام ملعونشان سر به آسمان میزند؛ شاید اختصاص مبلغی به ساخت حوزههای تولید آخوند عجیب نباشد. اما وقتی صدای بالاترین سران نظام در میآید، دیگر روشن است که قضیه بسا بزرگتر از ظاهر آن بوده.
تابستان گذشته در جدال لاشخوران ولایی که یک سر آن آخوند محمد یزدی و سر دیگر نیز یکی از سه رأس لاریجانی بود، اصطلاح «حوزهٔ لاکچری» به ادبیات سیاسی ایران آخوند زده وارد شد. در همان روزها موضوع فسادی گسترده و سابقهدار در قضاییهٔ آخوندی افشا شد و اکبر طبری معاون اجرایی صادق لاریجانی در این رابطه دستگیر شد، اگر چه حکایت ۶۳ حساب بانکی لاریجانی و فساد افسار گسیختهٔ سیستم قضایی ولایت ماستمالی و بستهبندی شد.
ناگفته پیداست که مشکل در یک ساختمان و یک پرونده فساد خلاصه نمیشود؛ بلکه با جریانی عظیم از غارت و چپاول افسار گسیخته مواجهیم. آن نه به نام اختلاس و دزدی، بلکه دقیقاً قانونی و نهادینه شده در ردیفهای بودجهٔ سالیانه دولت!
جدول بودجه حوزه و نهادهای مرتبط در سال ۹۸
اکنون این بودجههای عیان و ثبت شده را بگذارید کنار انواع و اقسام دروغ و دغلهای آخوندی که به نام «خیرین» یا «وقف» و «وجوهات» و سایر کلاه شرعیهای اختراعی دکان دینفروشی که مدارس خصوصی و ویژه نیز میسازند.
برای مثال به گزارش ۲۲مهر۱۳۹۲ یکی از سایتهای حکومتی بهنام فرارو توجه کنید که تحت عنوان «گزارشی از مدرسه متجمل خوانساری در قم» از قول آخوندهای حکومتی مدعی میشود که «حضرت صاحب زمان» هزینهٔ لازم را به آنها رسانده است!
گزارش سایت فرارو
لابد که وقتی یکی از مهرههای همین حکومت بهنام یاشار سلطانی در توئیتر خود اعتراف میکند که ۴۷۰۱۳هکتار از جنگلهای استان گلستان تحت تملک حوزهٔ علمیهٔ گرگان و ۹۹۱هکتار تحت تملک آستان قدس قرار دارد، اشاره به همین بذل و بخششهایی است که به نام «حضرت حجت» به این نهادهای غارتگر شده است.
از دزدی بزرگ خمینی تا چپاول کامل یک کشور
تاکتیک اخیر آخوند مسیح مهاجری، آن هم وقتی کلیت نظام آخوندی در سراشیب سقوط محتوم قرار دارد، تلاشی عبث از نوعی دیگر است؛ تلاشی برای بدر بردن نظام و طولانی کردن عمر آن.
همانگونه که عوامل باند خامنهای با علم کردن گفتمان «مدیریت ناصواب» همهٔ کاسه کوزههای اقتصاد متعفن آخوندی را به نام «دولت» یعنی باند سبز و بنفش نظام میاندازد تا شخص ولیفقیه ارتجاع را به در ببرد؛ در سوی مقابل باند تودهنی خوردهٔ شیاد، تلاش میکند که باند خامنهای را «منحرف» از خمینی نشان دهد و بهزعم خویش نظام را از مهلکهٔ سقوط و خشم مردم به جان آمده به در ببرد.
این جماعت در هر دو باند ولایتمدار، دست پروردههای دزد بزرگی هستند که یک انقلاب مردمی را به سرقت برد و اعتمادی میلیونی را پرپر کرد. از کوزهٔ ولایت خمینی نشان هم جز دزدی و دزدیهای بزرگتر چیزی برون نخواهد تراوید.
گویا که نشنیدهاند که مردم ایران بهروشنی هر چه تمامتر و با هوشمندی بینظیر سیاسی، شعاری سرفصلی دادهاند که «اصلاحطلب ـ اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا»
به بیان دیگر «راه نه آن است و نه این»! بلکه سرنگونی است و سرنگونی...
Information
Author | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Organization | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Website | - |
Tags |
Copyright 2024 - Spreaker Inc. an iHeartMedia Company
Comments