کنتراست ۱۵ - ابراهیم جدی و محمدصالح اسحاقطبا
Feb 14, 2019 ·
46m 13s
Download and listen anywhere
Download your favorite episodes and enjoy them, wherever you are! Sign up or log in now to access offline listening.
Description
ابراهیم جدی و محمدصالح اسحاقطبا، دو تن از پزشکان سازمان مجاهدین خلق ایران میهمان این برنامهی کنتراست میباشند. اینکه چرا و چطور پزشک شدند و چرا و چطور به مجاهدین پیوستند سوالاتی است که به آن پاسخ میدهند.
ابراهیم جدی و محمدصالح اسحاقطبا در مجاهدین به ترتیب به دکتر حمید و دکتر صالح معروف هستند. آنها خاطرات بسیار جالب و شنیدنی از بیش از ۳۰ سال تجربهی طبابت در سرفصلهای مختلف مبارزاتیشان در سازمان مجاهدین را بازگو میکنند.
دکتر حمید و دکتر صالح توضیح میدهند که چطور در سالهای پایداری در اشرف و لیبرتی با محاصرهی ظالمانهی پزشکی که توسط مزدوران عراقی رژیم ملاها اعمال میشد مقابله میکردند.
چرا پزشکی؟
دکتر ابراهیم جدی معروف به دکتر حمید، متولد ۱۳۳۳ در تبریز میگوید که در دوران دبیرستان، دانشآموز خوبی بود و خانوادهاش میخواستند که او پزشک شود ولی او به هنر علاقه داشت.
او به بنابر خواست خانواده رشتهی پزشکی را برگزید ولی در دوران دانشگاه، فعالیتهای مورد علاقهی خود را نیز دنبال میکرد. او تهیه کنندهی رادیو بود، روزنامهنگاری میکرد. ابراهیم جدی مسئول سینمای آزاد تبریز بود و در جشنوارهی سوم سینمای آزاد شرکت کرد و فیلم برد و جایزه نیز گرفت.
دکتر حمید که بسیار تحت تاثیر کارهای فیلمساز فرانسوی ژان لوک گدار بود در سال پنجم پزشکی به پدرش گفت که میخواهد بطور حرفهای وارد کار سینما شود اما پدرش قبول نکرد. پدر او یک سال بعد درگذشت.
در بحبوحهی انقلاب ضدسلطنتی مادرش میخواست دکتر حمید را به برای تحصیل سینما به فرانسه بفرستد ولی او قبول نکرد چرا که میخواست به قول خودش ببیند شلوغیها به کجا میرسد و بعد از انقلاب نیز طبابت را پیگرفت.
محمدصالح اسحاقطبا متولد ۱۳۳۱ از «اجبارکلاه» یکی از روستاهای آمل، در جواب به این سوال که چرا پزشکی میگوید در دوران کودکی که در روستا زندگی میکرد به دلیل مشکلات بهداشتی که وجود داشت دچار بیماری پوستی کچلی سر شد. خیلی از اهالی آن روستا به همین بیماری که بطور مشخص از طریق حمام خزینه منتشر میشد مبتلا شده بودند.
همین موضوع انگیزهی پزشک شدن را در محمدصالح اسحاقطبا ایجاد کرد. از آنجا که با مشکلات و سختیهای این بیماری دست و پنجه نرم کرده بود تصمیم گرفت پزشکی بخواند تا اینگونه مشکلات مردم را حل کند.
آشنایی با مجاهدین
به گفتهی ابراهیم جدی (دکتر حمید) در زمان شاه، به دلیل وجود مجاهدین و فداییها فضای دانشگاهها خیلی سیاسی بود. او برخی از همین مجاهدین و فداییها دوست بود و رفت و آمد داشت. برخی از همانها دستگیر و زندانی میشدند و همین در او انگیزه ایجاد میکرد ولی او نمیتوانست از خواستهها و تمایلات هنریاش دست بکشد.
بعد از انقلاب ۵۷ با خواندن کتابی از سعید محسن از بینانگذاران سازمان مجاهدین، زندگی ابراهیم جدی زیر و رو میشود و فعالیتهای سیاسی خود را حرفهای کرده به سازمان مجاهدین میپیوندد.
محمدصالح اسحاقطبا که در خانوادهای مذهبی بزرگ شده بود و به گفتهی او مادرش برایش از امام حسین میگفت وقتی دیپلم گرفت پدرش میخواست او را برای طلبهگی بفرستد. ولی به درخواست یکی از دوستان پدرش او منصرف شد و محمدصالح اسحاقطبا وارد دانشکدهی پزشکی شد.
او در دانشکدهی پزشکی، در همان زمان شاه، با دکتر رضی که سالها بعد در عملیات فروغ جاویدان به شهادت رسید آشنا شد. به گفتهی محمدصالح اسحاقطبا در رفت و آمد با دکتر رضی بود که او با مجاهدین آشنا شد و دنیایش تغییر کرد. بر همین مبنا بعد از پیروزی انقلاب مردم علیه دیکتاتوری پهلوی، او به مجاهدین پیوست.
دستگیری دکتر محمدصالح اسحاقطبا توسط سپاه
محمدصالح اسحاقطبا (دکتر صالح) تعریف میکند که در تظاهراتی که سال ۵۸ در قائمشهر برگزار شده بود سه تن از خواهران مجاهد به دست عوامل خمینی شهید شدند. به همین مناسبت تظاهراتی در شهر آمل برگزار شد که آنجا نیز عوامل خمینی به سوی تظاهرکنندگان آتش گشوده و یکی از آنان از ناحیه شکم مجروح شد.
محمدصالح اسحاقطبا که در آن زمان دانشجوی پزشکی بود و در بیمارستان هزار تختخوابی تهران کار میکرد آن مجروح را برای مداوا به تهران برد اما وی به دلیل عفونت شدید شهید شد. سپاه برای پوشاندن قتلی که انجام داده بود محمدصالحاسحاقطبا را متهم میکند که با تزریق آمپول هوا به آن مجروح، او را کشته است.
او دستگیر میشود و بعد از یکماه با ضمانت پزشکان آمل از زندان خارج شده اما بعد از آن به زندگی مخفی رومیآورد.
خاطراتی جالب از پزشکی در مجاهدین
در ادامهی گفتگو خاطرات بسیار جالبی در رابطه با خدامت پزشکی مجاهدین در سال ۱۳۶۰ در منطقهی آزادشدهی کردستان میشنویم.
همچنین چگونگی مقابله با محاصرهی ظالمانهی پزشکی در دوران پایداری در اشرف و لیبرتی که توسط مزدوران عراقی حکومت آخوندی اعمال میشد موضوع دیگريست که دکتر حمید و دکتر صالح به آن میپردازند.
ابراهیم جدی و محمدصالح اسحاقطبا در مجاهدین به ترتیب به دکتر حمید و دکتر صالح معروف هستند. آنها خاطرات بسیار جالب و شنیدنی از بیش از ۳۰ سال تجربهی طبابت در سرفصلهای مختلف مبارزاتیشان در سازمان مجاهدین را بازگو میکنند.
دکتر حمید و دکتر صالح توضیح میدهند که چطور در سالهای پایداری در اشرف و لیبرتی با محاصرهی ظالمانهی پزشکی که توسط مزدوران عراقی رژیم ملاها اعمال میشد مقابله میکردند.
چرا پزشکی؟
دکتر ابراهیم جدی معروف به دکتر حمید، متولد ۱۳۳۳ در تبریز میگوید که در دوران دبیرستان، دانشآموز خوبی بود و خانوادهاش میخواستند که او پزشک شود ولی او به هنر علاقه داشت.
او به بنابر خواست خانواده رشتهی پزشکی را برگزید ولی در دوران دانشگاه، فعالیتهای مورد علاقهی خود را نیز دنبال میکرد. او تهیه کنندهی رادیو بود، روزنامهنگاری میکرد. ابراهیم جدی مسئول سینمای آزاد تبریز بود و در جشنوارهی سوم سینمای آزاد شرکت کرد و فیلم برد و جایزه نیز گرفت.
دکتر حمید که بسیار تحت تاثیر کارهای فیلمساز فرانسوی ژان لوک گدار بود در سال پنجم پزشکی به پدرش گفت که میخواهد بطور حرفهای وارد کار سینما شود اما پدرش قبول نکرد. پدر او یک سال بعد درگذشت.
در بحبوحهی انقلاب ضدسلطنتی مادرش میخواست دکتر حمید را به برای تحصیل سینما به فرانسه بفرستد ولی او قبول نکرد چرا که میخواست به قول خودش ببیند شلوغیها به کجا میرسد و بعد از انقلاب نیز طبابت را پیگرفت.
محمدصالح اسحاقطبا متولد ۱۳۳۱ از «اجبارکلاه» یکی از روستاهای آمل، در جواب به این سوال که چرا پزشکی میگوید در دوران کودکی که در روستا زندگی میکرد به دلیل مشکلات بهداشتی که وجود داشت دچار بیماری پوستی کچلی سر شد. خیلی از اهالی آن روستا به همین بیماری که بطور مشخص از طریق حمام خزینه منتشر میشد مبتلا شده بودند.
همین موضوع انگیزهی پزشک شدن را در محمدصالح اسحاقطبا ایجاد کرد. از آنجا که با مشکلات و سختیهای این بیماری دست و پنجه نرم کرده بود تصمیم گرفت پزشکی بخواند تا اینگونه مشکلات مردم را حل کند.
آشنایی با مجاهدین
به گفتهی ابراهیم جدی (دکتر حمید) در زمان شاه، به دلیل وجود مجاهدین و فداییها فضای دانشگاهها خیلی سیاسی بود. او برخی از همین مجاهدین و فداییها دوست بود و رفت و آمد داشت. برخی از همانها دستگیر و زندانی میشدند و همین در او انگیزه ایجاد میکرد ولی او نمیتوانست از خواستهها و تمایلات هنریاش دست بکشد.
بعد از انقلاب ۵۷ با خواندن کتابی از سعید محسن از بینانگذاران سازمان مجاهدین، زندگی ابراهیم جدی زیر و رو میشود و فعالیتهای سیاسی خود را حرفهای کرده به سازمان مجاهدین میپیوندد.
محمدصالح اسحاقطبا که در خانوادهای مذهبی بزرگ شده بود و به گفتهی او مادرش برایش از امام حسین میگفت وقتی دیپلم گرفت پدرش میخواست او را برای طلبهگی بفرستد. ولی به درخواست یکی از دوستان پدرش او منصرف شد و محمدصالح اسحاقطبا وارد دانشکدهی پزشکی شد.
او در دانشکدهی پزشکی، در همان زمان شاه، با دکتر رضی که سالها بعد در عملیات فروغ جاویدان به شهادت رسید آشنا شد. به گفتهی محمدصالح اسحاقطبا در رفت و آمد با دکتر رضی بود که او با مجاهدین آشنا شد و دنیایش تغییر کرد. بر همین مبنا بعد از پیروزی انقلاب مردم علیه دیکتاتوری پهلوی، او به مجاهدین پیوست.
دستگیری دکتر محمدصالح اسحاقطبا توسط سپاه
محمدصالح اسحاقطبا (دکتر صالح) تعریف میکند که در تظاهراتی که سال ۵۸ در قائمشهر برگزار شده بود سه تن از خواهران مجاهد به دست عوامل خمینی شهید شدند. به همین مناسبت تظاهراتی در شهر آمل برگزار شد که آنجا نیز عوامل خمینی به سوی تظاهرکنندگان آتش گشوده و یکی از آنان از ناحیه شکم مجروح شد.
محمدصالح اسحاقطبا که در آن زمان دانشجوی پزشکی بود و در بیمارستان هزار تختخوابی تهران کار میکرد آن مجروح را برای مداوا به تهران برد اما وی به دلیل عفونت شدید شهید شد. سپاه برای پوشاندن قتلی که انجام داده بود محمدصالحاسحاقطبا را متهم میکند که با تزریق آمپول هوا به آن مجروح، او را کشته است.
او دستگیر میشود و بعد از یکماه با ضمانت پزشکان آمل از زندان خارج شده اما بعد از آن به زندگی مخفی رومیآورد.
خاطراتی جالب از پزشکی در مجاهدین
در ادامهی گفتگو خاطرات بسیار جالبی در رابطه با خدامت پزشکی مجاهدین در سال ۱۳۶۰ در منطقهی آزادشدهی کردستان میشنویم.
همچنین چگونگی مقابله با محاصرهی ظالمانهی پزشکی در دوران پایداری در اشرف و لیبرتی که توسط مزدوران عراقی حکومت آخوندی اعمال میشد موضوع دیگريست که دکتر حمید و دکتر صالح به آن میپردازند.
Information
Author | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Organization | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Website | - |
Tags |
Copyright 2024 - Spreaker Inc. an iHeartMedia Company
Comments