نیروی پرخروش قیام و معکوس شدن هرم ترس
Oct 24, 2020 ·
7m 58s
Download and listen anywhere
Download your favorite episodes and enjoy them, wherever you are! Sign up or log in now to access offline listening.
Description
شو خطر کن ز کام شیر بجوی
یا بزرگی و عز و نعمت و جاه
یا چو مردانت مرگ رویاروی
(حنظلهٔ بادغیسی، شاعر قرن سوم هجری)
دیکتاتور و ایجاد هراسزدگی
ایجاد وحشت و هراس در جامعه با اعمالی از قبیل راهاندازی گشتهای مختلف سرکوب، نمایش مهوع شلاقزدن و بهدار کشیدن در خیابان، یکی از روشهای مقابله با خشم و اعتراض عمومی است که نظام ولایی در ابعاد کلان به آن اقدام میکند. منشأ روانشناسانهٔ این پدیده که هراسزدگی (فوبیا) نام دارد دیکتاتور را قادر میکند تا بر قربانیان خود اعمال سلطه کند و مانع از مخالفت آنها شود.
یک مثال تاریخی
در بررسی تاریخی متوجه میشویم که هراسآفرینی بهصورت مکرر از جانب حکومتهای استبدادی به کار گرفته شده است. اجداد آخوندهای امروزی، یعنی شاهان و آخوندهای صفوی برای مقابله با دشمنان خود از شیوههایی استفاده کردهاند که تاریخ از یادآوری آنها شرم دارد. مانند انداختن انسانها در جلوی سگان آدمخوار یا پوست کندن و پر کردن پوست با کاه و آویزان کردن برای ترساندن.
آخوندهای خمینی و خامنهای مسلک نیز از روز اول با توسل چماقداری و شکل دادن دستههای قمه و پنجهبکس به دست، همین رویه را دنبال کردند. دستگیریهای کور و راهاندازی خانههای امن، تجربه انوع شکنجه در شکنجهگاهها علیه زندانیان سیاسی، فتواهای جنایتکارانه برای بریدن معکوس دست و پا یا پرتاب از بلندی و خراب کردن دیوار روی سر زندانی، بخش کوچکی از اقدامات این رژیم را برای ایجاد رعب و وحشت در جامعه نشان میدهد.
دریدن اتمسفر ترس
اگر به حافظهٔ تاریخی مراجعه کنیم استبداد دینی تنها با این روشها توانسته است طی ۴دهه به حاکمیت ننگین خود در ایران ادامه دهد. دیکتاتور و گزمههایش از ترسآفرینی ارتزاق میکند. مادامی که مأموران و میرغضبهای رژیم قادر به ترسآفرینی باشند، خواهد توانست جامعه را کنترل کنند اما کارکرد آنها فقط در فضای ایجاد شده با غلظت ترس است. اگر این اتمسفر اختناق ساخته از هم دریده شود، دیگر نیروهای اختناقآفرین کارآیی ندارند. بارها در جریان قیامهای گستردهٔ مردمی دیدهایم که جوانان خشمگین و از جان گذشته با دست خالی مأموران مسلح را دنبال کرده و وادار به فرار نمودهاند.
اغلب صحنههای گوشمالی دادن مأموران انتظامی را از سوی جوانان قیامی در قیام ۸۸ دیدهایم. در آن صحنهها جوانان قیامی تصمیم گرفتهاند که هرم ترس را معکوس نمایند. آنها وقتی به نیروی جمعی خود باور کردند، دیدند که قدرت آنها ولو با دست خالی بسا بزرگتر و مهیبتر از توان نیروهای سرکوبگر است و هنگامی که مقداری از این قدرت را بارز کردند، صحنه به نفع آنان چرخید.
جوانان قیامی و گوشمالی نیروی انتظامی در قیام۸۸
شجاعت قیامآفرینان و ترس نیروهای سرکوب
کافی است باور کنیم که نیروهای سرکوبگر، مزدورانی هستند که با هدف منافع مادی به دستگاه سرکوب به خدمت دستگاه سرکوب درآمدهاند. برای کارشان انگیزه ندارند. بهشدت از روبهرو شدن با مردم خشمگین میهراسند. آنها اگر چه با تکیه بر سلاح و تجهیزاتشان به خیابان میآیند و تلاش میکنند در کنار هم به سرکوب قیام بپردازند ولی خود را تنها احساس میکنند. از تصور اینکه در صحنه جدا بیفتند و گرفتار خشم مردم شوند، بر خود میلرزند؛ بنابراین همواره مذبذب و لرزان هستند. ترس خانه کرده در اعماق چشمانشان را میتوان از پشت شیلد صورت و کاسکتهای محافظ آنها مشاهده کرد.
آنها میدانند که شغلشان نامشروع است. نانی که میخورند حرام و از راه دست کردن در خون مردم است. از این رو از مواجه شدن با قیامآوران و شعارهای برحق آنان پرهیز میکنند. وقتی آمادهباش آنها ادامه پیدا میکند، بهسرعت بیانگیزه، خسته و فرسوده میشوند و به عاقبت کار خود میاندیشند. تا زمانی به کار خود ادامه خواهند داد که مطمئن شوند راه فرار به عقب باز است.
در نقطهٔ مقابل جوانان قیامی و نیروهای شورشی از انگیزههای والا و شورانگیز برخوردارند. آنها برای آزادی میهنشان از دیکتاتوری میجنگند. قلبهایشان با یک نبض میتپد. اگر چه دستهایشان خالی است ولی عزمهایشان آهنین و شکستناپذیر است. آنچه سرنوشت یک مصاف خیابانی را تعیین میکند، سلاح و ابزار نیست، انسان انگیزهمند و هدفدار و دارای آرمان است. سلاح در میدان جابهجا میشود. در نهایت نیرویی میتواند ماشه را بچکاند که در جنگ ارادهها فائق آمده باشد.
نیروی قیامی از مجروح شدن و شهادت نمیهراسد؛ زیرا آن را پایان زندگی خود نمیداند ولی نیروی سرکوبگر دشمن بهشدت از مرگ بیم دارد. برای آن آماده نیست. او نیامده است برای دیکتاتور خود را فدا کند. وقتی پای مرگ و زندگی در میان باشد، فرار را بر قرار ترجیح خواهد داد.
فرار نیروی انتظامی. صحنهای از قیام۸۸
قیامآفرینان و پشتوانهٔ مردمی
جوانان شورشی و قیامآفرین به پشتوانهٔ پایانناپذیر خلق تکیه دارد. شجاعت و ریسکپذیریاش را از خلقی میگیرد که حاضر است برای آزادی تمام قیمت را بپردازد.
نیروی قیامی میتواند در دامن خلق بهراحتی مانور دهد. در خانهها به روی او گشوده است. به هر جا که روی بیاورد مانند شعلهای است که میتواند حریق ایجاد کند و جمعی را با خود همراه سازد ولی نیروی سرکوبگر وقتی جدا بیفتد خود را در محاصرهٔ مردمی از جان گذشته و خشمگین خواهد دید که هرگز آرزو نمیکند با آنان مواجه شود.
معکوس شدن هرم ترس
در ایران امروز و بعد از پشت سر گذاشتن سه قیام بزرگ اکنون هرم ترس معکوس شده است. دیرگاهی است که دیگر مردم از حکومت نمیهراسند، بلکه حکومت از مردم میهراسد. این هراس تا آنجا عمیق و فزاینده است که وقتی یک پاسدار بسیجی به محاصرهٔ جوانان خشمگین و غیرتمند تهران پارس درمیآید و مجازات میشود، طنین آن سرتاپای رژیم را درمینوردد. فرماندهٔ نیروی انتظامی سراسیمه به مجلس ارتجاع میرود. قاضیالقضات رژیم پیام میدهد و خواهان شدت و قاطعیت میشود. چرا؟
زیرا آنها میدانند وقتی این رویارویی چند بار تکرار شود به یک سنت انقلابی تبدیل میشود. مردم به چشم میبینند که هیمنهٔ پاسدار، بسیجی و انتظامی، پوشالی و ساخته و پرداختهٔ فوبیاست. پا در واقعیت ندارد. درمییابند که با اولین مقاومت، با نخستین دست به دست هم دادن و تصمیم به مقابله گرفتن، نیروی سرکوبگر قافیه را میبازد و صحنه را وامیگذارد.
هرم ترس دیرگاهی است که معکوس شده است. باید به آن باور کرد و دست به اقدام زد.
یا بزرگی و عز و نعمت و جاه
یا چو مردانت مرگ رویاروی
(حنظلهٔ بادغیسی، شاعر قرن سوم هجری)
دیکتاتور و ایجاد هراسزدگی
ایجاد وحشت و هراس در جامعه با اعمالی از قبیل راهاندازی گشتهای مختلف سرکوب، نمایش مهوع شلاقزدن و بهدار کشیدن در خیابان، یکی از روشهای مقابله با خشم و اعتراض عمومی است که نظام ولایی در ابعاد کلان به آن اقدام میکند. منشأ روانشناسانهٔ این پدیده که هراسزدگی (فوبیا) نام دارد دیکتاتور را قادر میکند تا بر قربانیان خود اعمال سلطه کند و مانع از مخالفت آنها شود.
یک مثال تاریخی
در بررسی تاریخی متوجه میشویم که هراسآفرینی بهصورت مکرر از جانب حکومتهای استبدادی به کار گرفته شده است. اجداد آخوندهای امروزی، یعنی شاهان و آخوندهای صفوی برای مقابله با دشمنان خود از شیوههایی استفاده کردهاند که تاریخ از یادآوری آنها شرم دارد. مانند انداختن انسانها در جلوی سگان آدمخوار یا پوست کندن و پر کردن پوست با کاه و آویزان کردن برای ترساندن.
آخوندهای خمینی و خامنهای مسلک نیز از روز اول با توسل چماقداری و شکل دادن دستههای قمه و پنجهبکس به دست، همین رویه را دنبال کردند. دستگیریهای کور و راهاندازی خانههای امن، تجربه انوع شکنجه در شکنجهگاهها علیه زندانیان سیاسی، فتواهای جنایتکارانه برای بریدن معکوس دست و پا یا پرتاب از بلندی و خراب کردن دیوار روی سر زندانی، بخش کوچکی از اقدامات این رژیم را برای ایجاد رعب و وحشت در جامعه نشان میدهد.
دریدن اتمسفر ترس
اگر به حافظهٔ تاریخی مراجعه کنیم استبداد دینی تنها با این روشها توانسته است طی ۴دهه به حاکمیت ننگین خود در ایران ادامه دهد. دیکتاتور و گزمههایش از ترسآفرینی ارتزاق میکند. مادامی که مأموران و میرغضبهای رژیم قادر به ترسآفرینی باشند، خواهد توانست جامعه را کنترل کنند اما کارکرد آنها فقط در فضای ایجاد شده با غلظت ترس است. اگر این اتمسفر اختناق ساخته از هم دریده شود، دیگر نیروهای اختناقآفرین کارآیی ندارند. بارها در جریان قیامهای گستردهٔ مردمی دیدهایم که جوانان خشمگین و از جان گذشته با دست خالی مأموران مسلح را دنبال کرده و وادار به فرار نمودهاند.
اغلب صحنههای گوشمالی دادن مأموران انتظامی را از سوی جوانان قیامی در قیام ۸۸ دیدهایم. در آن صحنهها جوانان قیامی تصمیم گرفتهاند که هرم ترس را معکوس نمایند. آنها وقتی به نیروی جمعی خود باور کردند، دیدند که قدرت آنها ولو با دست خالی بسا بزرگتر و مهیبتر از توان نیروهای سرکوبگر است و هنگامی که مقداری از این قدرت را بارز کردند، صحنه به نفع آنان چرخید.
جوانان قیامی و گوشمالی نیروی انتظامی در قیام۸۸
شجاعت قیامآفرینان و ترس نیروهای سرکوب
کافی است باور کنیم که نیروهای سرکوبگر، مزدورانی هستند که با هدف منافع مادی به دستگاه سرکوب به خدمت دستگاه سرکوب درآمدهاند. برای کارشان انگیزه ندارند. بهشدت از روبهرو شدن با مردم خشمگین میهراسند. آنها اگر چه با تکیه بر سلاح و تجهیزاتشان به خیابان میآیند و تلاش میکنند در کنار هم به سرکوب قیام بپردازند ولی خود را تنها احساس میکنند. از تصور اینکه در صحنه جدا بیفتند و گرفتار خشم مردم شوند، بر خود میلرزند؛ بنابراین همواره مذبذب و لرزان هستند. ترس خانه کرده در اعماق چشمانشان را میتوان از پشت شیلد صورت و کاسکتهای محافظ آنها مشاهده کرد.
آنها میدانند که شغلشان نامشروع است. نانی که میخورند حرام و از راه دست کردن در خون مردم است. از این رو از مواجه شدن با قیامآوران و شعارهای برحق آنان پرهیز میکنند. وقتی آمادهباش آنها ادامه پیدا میکند، بهسرعت بیانگیزه، خسته و فرسوده میشوند و به عاقبت کار خود میاندیشند. تا زمانی به کار خود ادامه خواهند داد که مطمئن شوند راه فرار به عقب باز است.
در نقطهٔ مقابل جوانان قیامی و نیروهای شورشی از انگیزههای والا و شورانگیز برخوردارند. آنها برای آزادی میهنشان از دیکتاتوری میجنگند. قلبهایشان با یک نبض میتپد. اگر چه دستهایشان خالی است ولی عزمهایشان آهنین و شکستناپذیر است. آنچه سرنوشت یک مصاف خیابانی را تعیین میکند، سلاح و ابزار نیست، انسان انگیزهمند و هدفدار و دارای آرمان است. سلاح در میدان جابهجا میشود. در نهایت نیرویی میتواند ماشه را بچکاند که در جنگ ارادهها فائق آمده باشد.
نیروی قیامی از مجروح شدن و شهادت نمیهراسد؛ زیرا آن را پایان زندگی خود نمیداند ولی نیروی سرکوبگر دشمن بهشدت از مرگ بیم دارد. برای آن آماده نیست. او نیامده است برای دیکتاتور خود را فدا کند. وقتی پای مرگ و زندگی در میان باشد، فرار را بر قرار ترجیح خواهد داد.
فرار نیروی انتظامی. صحنهای از قیام۸۸
قیامآفرینان و پشتوانهٔ مردمی
جوانان شورشی و قیامآفرین به پشتوانهٔ پایانناپذیر خلق تکیه دارد. شجاعت و ریسکپذیریاش را از خلقی میگیرد که حاضر است برای آزادی تمام قیمت را بپردازد.
نیروی قیامی میتواند در دامن خلق بهراحتی مانور دهد. در خانهها به روی او گشوده است. به هر جا که روی بیاورد مانند شعلهای است که میتواند حریق ایجاد کند و جمعی را با خود همراه سازد ولی نیروی سرکوبگر وقتی جدا بیفتد خود را در محاصرهٔ مردمی از جان گذشته و خشمگین خواهد دید که هرگز آرزو نمیکند با آنان مواجه شود.
معکوس شدن هرم ترس
در ایران امروز و بعد از پشت سر گذاشتن سه قیام بزرگ اکنون هرم ترس معکوس شده است. دیرگاهی است که دیگر مردم از حکومت نمیهراسند، بلکه حکومت از مردم میهراسد. این هراس تا آنجا عمیق و فزاینده است که وقتی یک پاسدار بسیجی به محاصرهٔ جوانان خشمگین و غیرتمند تهران پارس درمیآید و مجازات میشود، طنین آن سرتاپای رژیم را درمینوردد. فرماندهٔ نیروی انتظامی سراسیمه به مجلس ارتجاع میرود. قاضیالقضات رژیم پیام میدهد و خواهان شدت و قاطعیت میشود. چرا؟
زیرا آنها میدانند وقتی این رویارویی چند بار تکرار شود به یک سنت انقلابی تبدیل میشود. مردم به چشم میبینند که هیمنهٔ پاسدار، بسیجی و انتظامی، پوشالی و ساخته و پرداختهٔ فوبیاست. پا در واقعیت ندارد. درمییابند که با اولین مقاومت، با نخستین دست به دست هم دادن و تصمیم به مقابله گرفتن، نیروی سرکوبگر قافیه را میبازد و صحنه را وامیگذارد.
هرم ترس دیرگاهی است که معکوس شده است. باید به آن باور کرد و دست به اقدام زد.
Information
Author | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Organization | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Website | - |
Tags |
Copyright 2024 - Spreaker Inc. an iHeartMedia Company
Comments