«قرارگاه مبارزه با اراذل و اوباش»! یا صفبستن در برابر قیام؟
Nov 3, 2020 ·
6m 36s
Sign up for free
Listen to this episode and many more. Enjoy the best podcasts on Spreaker!
Download and listen anywhere
Download your favorite episodes and enjoy them, wherever you are! Sign up or log in now to access offline listening.
Description
«اراذل و اوباش» کلید واژهٔ ناشناختهای نیست. وقتی پیشینهٔ آن را در ادبیات سیاسی حکومت میکاویم به مفاهیم نزدیک به آن در سخنان خامنهای در مورد قیامآفرینان قیام ۹۸ برمیخوریم:
«... آتش زدن به فلان بانک، کار مردم نیست، کار اشرار است. در یک چنین حوادثی معمولاً اشرار، کینهورزان، انسانهای ناباب وارد میدان میشوند، گاهی بعضی جوانها هم از روی هیجان با اینها همراهی میکنند و اینجور مفاسد را به بار میآورند. این مفاسد هیچ مشکلی را درست نمیکند، ناامنی را هم اضافه میکند» (سایت خامنهای. ۲۶آبان۹۸).
قرارگاه «مقابله با اراذل و اوباش»!
اعلام تشکیل یک قرارگاه برای آنچه منابع حکومتی آن را «مقابله با اراذل و اوباش»! مینامند، خوانندهٔ مطلب را بیاختیار به فکر فرو میبرد. چه خطری رژیم را تهدید میکند که در بحبوحهٔ سونامی کرونا و قرمز شدن شهرها و استانهای ایران، و در شرایطی که تأمین نان خالی و آب آشامیدنی به مشکل اصلی مردم تبدیل شده، ناگهان قولنج امنیت میگیرد و اولویت یک تا صد سردمدارانش مقابله با اراذل و اوباش میشود؛ وانگهی اگر منظور حکومت از «اراذل و اوباش»، زورگیرها، کیفقابها و موبایلربایان و نیز لاتهای محل یا افراد ناباب و جوانان مزاحم خیابانی است؛ که مخل آسایش مردم میشوند، در کادر آسیبشناسی اجتماعی میتوان به آن پرداخت و اولویتی در آن پایه ندارد که در بوق و کرنا شود و برای آن قرارگاه تشکیل گردد؛ وانگهی مگر جان و مال و ناموس مردم ایران برای ولیفقیه و کارگزاران و نیروهای سرکوبگرش حرمت و اهمیتی دارد که درصدد حفظ آن باشد؟! وقتی میشنویم که دغدغهٔ حاکمیت از خامنهای گرفته تا قاضیالقضات رژیم و حتی مقامات دونپایهٔ آن «امنیت»! میشود باید بیدرنگ به مقولهای از جنس براندازی و سرنگونی نظام فکر کنیم. خامنهای در همان سخنرانی ۲۶آبان۹۸ بهوضوح به درد اصلی حکومتش اشاره کرد:
«ناامنی بزرگترین مصیبت برای هر کشور و هر جامعه است؛ قصد اینها ناامنی است».
امنیت رضاخانی
«ناامنی»! اسم مستعار براندازی و سرنگونی یا قیام سرنگونسازانه است که خامنهای نبود آن را یک «مصیبت»! برای کشور [منظور حاکمیت ولایت فقیه] مینامد. این امنیت کذایی همان امنیت سیاه رضاخانی است که آخوندها از پدرجد تا جدارشان به ارث بردهاند.
در خبر مربوط به تشکیل یک قرارگاه برای بهاصطلاح مقابله با اراذل و اوباش دقت کنید:
«بهدنبال اعلام گزارشهای مردمی و ضابطین مبنی بر ایجاد ناامنی در برخی از نقاط شهر تهران توسط اراذل و اوباش، تأکید اخیر ریاست محترم قوه قضاییه مبنی بر برخورد قاطع محاکم با اشرار و ناامن کنندگان جامعه و بازدید علی القاصی، دادستان عمومی و انقلاب تهران و برخی از معاونشان از محلاتی در تهران برخورد با این هنجارشکنان در دستور کار قرار گرفت».
کلمات «اشرار» و «ناامن کنندگان جامعه» و «هنجارشکنان» را بهخاطر بسپارید تا بعد دوباره به آن بازگردیم. در ادامه، به این موضوع برمیخوریم که برای تشکیل چنین قرارگاهی جلسهیی با حضور «فرماندهان ارشد نظامی، انتظامی و امنیتی استان و قضات ذیربط» در دادسرای تهران تشکیل شده است. سؤال این است: چه موضوع مهمی حکومت را وادار کرده چنین ثقلی از شحنههایش را وارد یک پروژهٔ سرکوبگرانه کند و بعد هم برای جامعه خط و نشان بکشد و بگوید:
«بههیچعنوان به اراذل و اوباش اجازه نمیدهیم که به امنیت مردم کوچکترین خدشهای وارد کنند و با قاطعیت، سریع و بدون اغماض با آنهایی که بخواهند کوچه و یا خیابانی را ناامن جلوه دهند برخورد خواهیم کرد».
شکستن هنجارهای ولیفقیه
«امنیت»! را پیشتر در صحبتهای خامنهای شناختیم. منظور از امنیت هر اقدام سرکوبگرانه برای مقابله خطرهایی است که موجودیت نظام را تهدید میکند. در رأس این خطرها، قیام و فعالیتهای براندازانه قرار دارد که مرز سرخ حاکمیت محسوب میشود.
با شناخت و تبیین درست این کلید واژه، حال میتوان از باقی واژهها رمزگشایی کرد؛ واژههایی مانند: «اشرار»، «هنجارشکنندگان»، «ناامن کنندگان جامعه» و...
این کدام هنجار است که وقتی میشکند، جیغ بنفش نظام را به هوا بلند میکند؟
پاسخ واضح است. با نگاهی به صحنههای گوشمالی پاسدار بسیجیها و آخوندها در کوچهها و خیابانها به دست جوانان شورشی میتوان به آن پی برد. تازهترین نمونهٔ آن چیزی که «هنجارشکنی» نامیده میشود، ادب کردن یک زن بسیجی بهاصطلاح آمر به معروف و ناهی از منکر از سوی یک خانم شهروند بوده است.
تأثیر معکوس سرکوب و فرجام آن
ایستادن در برابر مأموران سرکوبگر و اعتراض به آنها و اقدام به مجازات پاسداران و بسیجیها، حاکی از افزایش روحیهٔ شورشی تهاجمی مردم است. این جسارت و شوریدن بر نمادهای اختناق، سردمداران سرکوب را خوش نمیآید و آن را جرقههایی به حساب میآورند که میتواند انبار باروت خشم اجتماعی را منفجر سازد. تکرار این وقایع در سالگرد قیام آبان، برای رژیم خطرناک است. به همین خاطر برای آن بسیج میکند، قرارگاه تشکیل میدهد و توپ و تشر میآید؛ بهخصوص وقتی این روحیهٔ ایستادگی و مقاومت با عنصر آتش و سلاح ترکیب شود، میتواند به الگویی برای جامعه و مردم به ستوه آمده تبدیل شود.
تشکیل قرارگاه و روانه کردن سرکوبگران برای مقابله با جوانان شورشی به محلهها و خیابانها از قضا در وضعیت کنونی، میتواند گزمههای حکومتی را بیشتر در معرض خشم و انتقام مردم قرار دهد.
آنچه نظام ولایی از درک آن عاجز است آن است که دیگر زمان برای این اقدامات سپری شده است. هر اقدام سرکوبگرانه میتواند به مثابهٔ چاشنی عمل نماید و فتیلهای را شعلهور کند که در انتهای آن یک انفجار سهمگین اجتماعی قرار دارد.
«... آتش زدن به فلان بانک، کار مردم نیست، کار اشرار است. در یک چنین حوادثی معمولاً اشرار، کینهورزان، انسانهای ناباب وارد میدان میشوند، گاهی بعضی جوانها هم از روی هیجان با اینها همراهی میکنند و اینجور مفاسد را به بار میآورند. این مفاسد هیچ مشکلی را درست نمیکند، ناامنی را هم اضافه میکند» (سایت خامنهای. ۲۶آبان۹۸).
قرارگاه «مقابله با اراذل و اوباش»!
اعلام تشکیل یک قرارگاه برای آنچه منابع حکومتی آن را «مقابله با اراذل و اوباش»! مینامند، خوانندهٔ مطلب را بیاختیار به فکر فرو میبرد. چه خطری رژیم را تهدید میکند که در بحبوحهٔ سونامی کرونا و قرمز شدن شهرها و استانهای ایران، و در شرایطی که تأمین نان خالی و آب آشامیدنی به مشکل اصلی مردم تبدیل شده، ناگهان قولنج امنیت میگیرد و اولویت یک تا صد سردمدارانش مقابله با اراذل و اوباش میشود؛ وانگهی اگر منظور حکومت از «اراذل و اوباش»، زورگیرها، کیفقابها و موبایلربایان و نیز لاتهای محل یا افراد ناباب و جوانان مزاحم خیابانی است؛ که مخل آسایش مردم میشوند، در کادر آسیبشناسی اجتماعی میتوان به آن پرداخت و اولویتی در آن پایه ندارد که در بوق و کرنا شود و برای آن قرارگاه تشکیل گردد؛ وانگهی مگر جان و مال و ناموس مردم ایران برای ولیفقیه و کارگزاران و نیروهای سرکوبگرش حرمت و اهمیتی دارد که درصدد حفظ آن باشد؟! وقتی میشنویم که دغدغهٔ حاکمیت از خامنهای گرفته تا قاضیالقضات رژیم و حتی مقامات دونپایهٔ آن «امنیت»! میشود باید بیدرنگ به مقولهای از جنس براندازی و سرنگونی نظام فکر کنیم. خامنهای در همان سخنرانی ۲۶آبان۹۸ بهوضوح به درد اصلی حکومتش اشاره کرد:
«ناامنی بزرگترین مصیبت برای هر کشور و هر جامعه است؛ قصد اینها ناامنی است».
امنیت رضاخانی
«ناامنی»! اسم مستعار براندازی و سرنگونی یا قیام سرنگونسازانه است که خامنهای نبود آن را یک «مصیبت»! برای کشور [منظور حاکمیت ولایت فقیه] مینامد. این امنیت کذایی همان امنیت سیاه رضاخانی است که آخوندها از پدرجد تا جدارشان به ارث بردهاند.
در خبر مربوط به تشکیل یک قرارگاه برای بهاصطلاح مقابله با اراذل و اوباش دقت کنید:
«بهدنبال اعلام گزارشهای مردمی و ضابطین مبنی بر ایجاد ناامنی در برخی از نقاط شهر تهران توسط اراذل و اوباش، تأکید اخیر ریاست محترم قوه قضاییه مبنی بر برخورد قاطع محاکم با اشرار و ناامن کنندگان جامعه و بازدید علی القاصی، دادستان عمومی و انقلاب تهران و برخی از معاونشان از محلاتی در تهران برخورد با این هنجارشکنان در دستور کار قرار گرفت».
کلمات «اشرار» و «ناامن کنندگان جامعه» و «هنجارشکنان» را بهخاطر بسپارید تا بعد دوباره به آن بازگردیم. در ادامه، به این موضوع برمیخوریم که برای تشکیل چنین قرارگاهی جلسهیی با حضور «فرماندهان ارشد نظامی، انتظامی و امنیتی استان و قضات ذیربط» در دادسرای تهران تشکیل شده است. سؤال این است: چه موضوع مهمی حکومت را وادار کرده چنین ثقلی از شحنههایش را وارد یک پروژهٔ سرکوبگرانه کند و بعد هم برای جامعه خط و نشان بکشد و بگوید:
«بههیچعنوان به اراذل و اوباش اجازه نمیدهیم که به امنیت مردم کوچکترین خدشهای وارد کنند و با قاطعیت، سریع و بدون اغماض با آنهایی که بخواهند کوچه و یا خیابانی را ناامن جلوه دهند برخورد خواهیم کرد».
شکستن هنجارهای ولیفقیه
«امنیت»! را پیشتر در صحبتهای خامنهای شناختیم. منظور از امنیت هر اقدام سرکوبگرانه برای مقابله خطرهایی است که موجودیت نظام را تهدید میکند. در رأس این خطرها، قیام و فعالیتهای براندازانه قرار دارد که مرز سرخ حاکمیت محسوب میشود.
با شناخت و تبیین درست این کلید واژه، حال میتوان از باقی واژهها رمزگشایی کرد؛ واژههایی مانند: «اشرار»، «هنجارشکنندگان»، «ناامن کنندگان جامعه» و...
این کدام هنجار است که وقتی میشکند، جیغ بنفش نظام را به هوا بلند میکند؟
پاسخ واضح است. با نگاهی به صحنههای گوشمالی پاسدار بسیجیها و آخوندها در کوچهها و خیابانها به دست جوانان شورشی میتوان به آن پی برد. تازهترین نمونهٔ آن چیزی که «هنجارشکنی» نامیده میشود، ادب کردن یک زن بسیجی بهاصطلاح آمر به معروف و ناهی از منکر از سوی یک خانم شهروند بوده است.
تأثیر معکوس سرکوب و فرجام آن
ایستادن در برابر مأموران سرکوبگر و اعتراض به آنها و اقدام به مجازات پاسداران و بسیجیها، حاکی از افزایش روحیهٔ شورشی تهاجمی مردم است. این جسارت و شوریدن بر نمادهای اختناق، سردمداران سرکوب را خوش نمیآید و آن را جرقههایی به حساب میآورند که میتواند انبار باروت خشم اجتماعی را منفجر سازد. تکرار این وقایع در سالگرد قیام آبان، برای رژیم خطرناک است. به همین خاطر برای آن بسیج میکند، قرارگاه تشکیل میدهد و توپ و تشر میآید؛ بهخصوص وقتی این روحیهٔ ایستادگی و مقاومت با عنصر آتش و سلاح ترکیب شود، میتواند به الگویی برای جامعه و مردم به ستوه آمده تبدیل شود.
تشکیل قرارگاه و روانه کردن سرکوبگران برای مقابله با جوانان شورشی به محلهها و خیابانها از قضا در وضعیت کنونی، میتواند گزمههای حکومتی را بیشتر در معرض خشم و انتقام مردم قرار دهد.
آنچه نظام ولایی از درک آن عاجز است آن است که دیگر زمان برای این اقدامات سپری شده است. هر اقدام سرکوبگرانه میتواند به مثابهٔ چاشنی عمل نماید و فتیلهای را شعلهور کند که در انتهای آن یک انفجار سهمگین اجتماعی قرار دارد.
Information
Author | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Organization | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Website | - |
Tags |
Copyright 2024 - Spreaker Inc. an iHeartMedia Company