راه حسین- قسمت شانزدهم
Mar 3, 2020 ·
33m 38s
Sign up for free
Listen to this episode and many more. Enjoy the best podcasts on Spreaker!
Download and listen anywhere
Download your favorite episodes and enjoy them, wherever you are! Sign up or log in now to access offline listening.
Description
راه حسین
عاشورا - فلسفه بزرگ
پیروزی در اسارت
آنچه پس از شهادت امام حسین در آن دشت خونبار گذشت، بسی ناجوانمردانه و لبریز از فرومایگی رذیلانه بود. همان سوارکاران خدایی! (خیلالله) که فرماندهشان ابنسعد، چند ساعتی پیش بهسوی بهشت تشجیعشان نموده بود (و بالجنّة ابشری)، اکنون ماهیت دوزخی خود را آشکار نموده، بهشتاب تمام غارت میکردند و در ظلمات سفلگی بیپایانشان از هیچ شیئ اندک، از تنپوش و پایافزار امام حسین گرفته تا چادر زنان، فرو نمیگذاشتند. اما بدینها بسنده نکرده، بهخواست ابنسعد، که اکنون در پلیدی سریعاً پیش رفته بود، داوطلبانه بر اسبها نشسته و اجساد پاک شهدا را لگدکوب سم ستوران نمودند. باشد که آن دلهای جبون و هرزه از لرزه سهمناکی که ساعتی پیش، از ناتوانی خفتبار در مقابله با رزمندگانی که بیکلاه و زره بهمیدان آمده و هماورد میخواستند، بر سراسر وجودشان افتاده بود، بازایستد و به اینوسیله لااقل با پیکر بیجان آنها تلافی شود. چنین است نمودار بینهایتطلبی ویژه بنیآدم، آنگاه که با پستی و دونهمتی آمیخته گردد.
بههرحال پس از چپاول و ضرب و توهین رذالتبار که بهخوبی نمودار مرزبندی دقیق جنبش و ضد جنبش بود، خاندان پاکیزگی و رسالت را بهاسارت گرفتند تا فاتحانه بهکوفه برند. همانجا که امیرشان عبیداللهبن زیاد هوس لگدکوب کردن اجساد شهدا را کرده بود. همانجا که سالی چند پیش از این، مسند حکومت علی (ع) بود و سنگدلان همت نکردند که کشتگان شهید را در خاک کنند و همچنان بهشتاب آن دشت را که بس ذلت و وحشت بر ایشان رسانده بود، رها کردند و رفتند تا خود با شهیدانش چاره کند. تا در سومین روز، همان بنیاسد که حبیببن مظاهر بهدنبالشان رفته بود، رسیدند و آن بدنهای قدسی را بهخاک سپردند.
اما در جبهه امام حسین باز هم نهضت ادامه دارد. اکنون زینب کبری، بانوی منزه و والا، در شدت بیماری علیبن حسین (ع) تنها بازمانده ذکور امام حسین، که از این پس باید کار را ادامه دهد، عهدهدار مسئولیت عمده است. از یکسو باید زنان و کودکان بازمانده را که در اندوه سوزناک حادثه میسوزند و گاه در سنگینی فوقالعادهاش بیتاب میشوند، آرام کند، تسلی دهد و از سوی دیگر، در میان انبوهی از سپاهیان وادی ظلمت، شعله جنبش را نگاهبانی کند. عجب این بود که چنین نگاهبانی طاقتفرسا که در کار پر حوصله توضیحی افشاگرانه تبلور مییافت، درست برخلاف ویژگیهای «زن استثمارشده» میباشد که در کمطاقتی و پنهان شدن از صحنه فعال تاریخ خلاصه میشد. لیکن، گروهی اندک از زنان و دختران پاکباز انقلابی که در دامن آن روز بزرگ شکفتند، این وظیفة سخت را بهشایستهترین صورت بهپایان بردند. چنان که «رباب» همسر امام حسین و همچنین «امکلثوم» و «فاطمه» که خواهر و دختر امام حسین بودند، در سراسر دوران اسارت بهویژه در مواجهه با مردان تحمیقشده و نیز در مجالس ابنزیاد و یزید، بسا خطبههای پیروزمندانه خواندند و در هر فرصتی بهخاطر افشای حقایق و فلسفه عاشورا سختکوشیدند. همان افشاگری که بیتردید در فقدان آن، دستگاه پلید ستمگری فرصت مییافت تا ضربه عاشورا را بر وجود خویش ترمیم کند و درخشش شکوهمند آن را در محاقی از ابهام و تحریف سالوسانه، که سالها در ایجاد آن کار کرده بود، فرو برد.
.....
ماجرای شهادت عبدالله بسی پرشور و انگیزنده است. چون او فریادزنان، مهاجران و انصار را علیه ابنزیاد بهمدد خواند، ابنزیاد دستور داد تا او را بگیرند. لیکن افراد خانواده و قبیلهاش (ازد) مانع شدند و از برای او بهجنگ برخاستند. ابنزیاد قوای کمکی خواست و خلاصه قبیله ازد مغلوب شدند. آنگاه اشعثبن قیس بهخانه عبدالله حمله کرد، دخترش او را خبر نمود. نابینای پر غیرت شمشیر گرفت و با رجزخوانی دلیرانهای، بس عجیب بهپیش آمد. دخترش نیز قصد پیکار کرد. عبدالله شمشیر را گرد سر میچرخاند و دشمن را پراکنده میساخت و در همان حال بهآشکار نمودن افتضاحکاریهای حکومت یزیدی پرداخته بود. عاقبت ضربهای سخت خورد و دستگیرش کردند.....
زینب کبری مطمئن از صحت پیشبینی دقیقی که از بطن آن فلسفه بلند بر میخاست، خونسردانه گفت: «شگفتی نیست که من غیبگو باشم. من از کسی در عجبم که امام خود را بکشد، در حالیکه بداند که در آن جهان بازپرسی خواهد شد و خداوند از وی انتقام خواهد کشید».
در این هنگام امکلثوم گفت:1 «ای پسر زیاد اگر چشمان تو بهکشتن حسین روشن شد، چشم رسول خدا بهدیدار او روشن گشت». و بدینگونه هر گونه نسبت ابنزیاد و رژیمی که او بدان وابسته بود با قرآن و پیامبر نفی شد. اما بیش از این برای ابنزیاد هرگز قابلتحمل نبود؛ بهشدت لرزید و غضبناک شد. آخر این چه حکمت است که با آن همه کشتار سبعانه، اینچنین در برابر زنی، بیچاره و مغلوب است. چیزی نمانده بود تا ابهام این خلأ تازه را در قلب سیاهش با فرمان قتلی جدید پر کند، اما ملامت یک تن از حاضران جلوی آن را گرفت.
عاشورا - فلسفه بزرگ
پیروزی در اسارت
آنچه پس از شهادت امام حسین در آن دشت خونبار گذشت، بسی ناجوانمردانه و لبریز از فرومایگی رذیلانه بود. همان سوارکاران خدایی! (خیلالله) که فرماندهشان ابنسعد، چند ساعتی پیش بهسوی بهشت تشجیعشان نموده بود (و بالجنّة ابشری)، اکنون ماهیت دوزخی خود را آشکار نموده، بهشتاب تمام غارت میکردند و در ظلمات سفلگی بیپایانشان از هیچ شیئ اندک، از تنپوش و پایافزار امام حسین گرفته تا چادر زنان، فرو نمیگذاشتند. اما بدینها بسنده نکرده، بهخواست ابنسعد، که اکنون در پلیدی سریعاً پیش رفته بود، داوطلبانه بر اسبها نشسته و اجساد پاک شهدا را لگدکوب سم ستوران نمودند. باشد که آن دلهای جبون و هرزه از لرزه سهمناکی که ساعتی پیش، از ناتوانی خفتبار در مقابله با رزمندگانی که بیکلاه و زره بهمیدان آمده و هماورد میخواستند، بر سراسر وجودشان افتاده بود، بازایستد و به اینوسیله لااقل با پیکر بیجان آنها تلافی شود. چنین است نمودار بینهایتطلبی ویژه بنیآدم، آنگاه که با پستی و دونهمتی آمیخته گردد.
بههرحال پس از چپاول و ضرب و توهین رذالتبار که بهخوبی نمودار مرزبندی دقیق جنبش و ضد جنبش بود، خاندان پاکیزگی و رسالت را بهاسارت گرفتند تا فاتحانه بهکوفه برند. همانجا که امیرشان عبیداللهبن زیاد هوس لگدکوب کردن اجساد شهدا را کرده بود. همانجا که سالی چند پیش از این، مسند حکومت علی (ع) بود و سنگدلان همت نکردند که کشتگان شهید را در خاک کنند و همچنان بهشتاب آن دشت را که بس ذلت و وحشت بر ایشان رسانده بود، رها کردند و رفتند تا خود با شهیدانش چاره کند. تا در سومین روز، همان بنیاسد که حبیببن مظاهر بهدنبالشان رفته بود، رسیدند و آن بدنهای قدسی را بهخاک سپردند.
اما در جبهه امام حسین باز هم نهضت ادامه دارد. اکنون زینب کبری، بانوی منزه و والا، در شدت بیماری علیبن حسین (ع) تنها بازمانده ذکور امام حسین، که از این پس باید کار را ادامه دهد، عهدهدار مسئولیت عمده است. از یکسو باید زنان و کودکان بازمانده را که در اندوه سوزناک حادثه میسوزند و گاه در سنگینی فوقالعادهاش بیتاب میشوند، آرام کند، تسلی دهد و از سوی دیگر، در میان انبوهی از سپاهیان وادی ظلمت، شعله جنبش را نگاهبانی کند. عجب این بود که چنین نگاهبانی طاقتفرسا که در کار پر حوصله توضیحی افشاگرانه تبلور مییافت، درست برخلاف ویژگیهای «زن استثمارشده» میباشد که در کمطاقتی و پنهان شدن از صحنه فعال تاریخ خلاصه میشد. لیکن، گروهی اندک از زنان و دختران پاکباز انقلابی که در دامن آن روز بزرگ شکفتند، این وظیفة سخت را بهشایستهترین صورت بهپایان بردند. چنان که «رباب» همسر امام حسین و همچنین «امکلثوم» و «فاطمه» که خواهر و دختر امام حسین بودند، در سراسر دوران اسارت بهویژه در مواجهه با مردان تحمیقشده و نیز در مجالس ابنزیاد و یزید، بسا خطبههای پیروزمندانه خواندند و در هر فرصتی بهخاطر افشای حقایق و فلسفه عاشورا سختکوشیدند. همان افشاگری که بیتردید در فقدان آن، دستگاه پلید ستمگری فرصت مییافت تا ضربه عاشورا را بر وجود خویش ترمیم کند و درخشش شکوهمند آن را در محاقی از ابهام و تحریف سالوسانه، که سالها در ایجاد آن کار کرده بود، فرو برد.
.....
ماجرای شهادت عبدالله بسی پرشور و انگیزنده است. چون او فریادزنان، مهاجران و انصار را علیه ابنزیاد بهمدد خواند، ابنزیاد دستور داد تا او را بگیرند. لیکن افراد خانواده و قبیلهاش (ازد) مانع شدند و از برای او بهجنگ برخاستند. ابنزیاد قوای کمکی خواست و خلاصه قبیله ازد مغلوب شدند. آنگاه اشعثبن قیس بهخانه عبدالله حمله کرد، دخترش او را خبر نمود. نابینای پر غیرت شمشیر گرفت و با رجزخوانی دلیرانهای، بس عجیب بهپیش آمد. دخترش نیز قصد پیکار کرد. عبدالله شمشیر را گرد سر میچرخاند و دشمن را پراکنده میساخت و در همان حال بهآشکار نمودن افتضاحکاریهای حکومت یزیدی پرداخته بود. عاقبت ضربهای سخت خورد و دستگیرش کردند.....
زینب کبری مطمئن از صحت پیشبینی دقیقی که از بطن آن فلسفه بلند بر میخاست، خونسردانه گفت: «شگفتی نیست که من غیبگو باشم. من از کسی در عجبم که امام خود را بکشد، در حالیکه بداند که در آن جهان بازپرسی خواهد شد و خداوند از وی انتقام خواهد کشید».
در این هنگام امکلثوم گفت:1 «ای پسر زیاد اگر چشمان تو بهکشتن حسین روشن شد، چشم رسول خدا بهدیدار او روشن گشت». و بدینگونه هر گونه نسبت ابنزیاد و رژیمی که او بدان وابسته بود با قرآن و پیامبر نفی شد. اما بیش از این برای ابنزیاد هرگز قابلتحمل نبود؛ بهشدت لرزید و غضبناک شد. آخر این چه حکمت است که با آن همه کشتار سبعانه، اینچنین در برابر زنی، بیچاره و مغلوب است. چیزی نمانده بود تا ابهام این خلأ تازه را در قلب سیاهش با فرمان قتلی جدید پر کند، اما ملامت یک تن از حاضران جلوی آن را گرفت.
Information
Author | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Organization | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Website | - |
Tags |
Copyright 2024 - Spreaker Inc. an iHeartMedia Company