راهی که آمدیم- قسمت ۴۵- واکنش خمینی به تظاهرات ۳۰ خرداد سال ۶۰
Mar 27, 2020 ·
18m 34s
Download and listen anywhere
Download your favorite episodes and enjoy them, wherever you are! Sign up or log in now to access offline listening.
Description
چنانچه در درس قبلي گفتيم، با پذیرش حداکثر مسئولت با فدای حداکثر، تصمیم به راهپیمایی مسالمت آمیز ۳۰ خردادگرفته شد و برخلاف تصور رژیم بزرگترین و گسترد ترین تظاهرات در شهرهای مختلف و بویژه در تهران انجام شد که با وحشیانه ترین صورت مورد تهاجم رژیم قرارگرفت. و عملا پرده دجالیت خمینی کنار زده شد و ماهیت ارتجاعی و ضد بشریش بارزگردید.
اوج سرکوب و شکنجههای وحشیانه
موسويتبريزي جنايتكار، به دستور خميني اطلاعيهيي صادر كرد و در آن 5مورد را كه از جمله «شامل كليهٌ اعضا و هواداران فعال» نيروهاي انقلابي و حتي «كساني كه منزل، پول، و ساير امكانات در اختيار گروههاي مذكور قرار بدهند» بود، مشمول حكم ضدبشري «مفسد فيالارض» و «باغي» اعلام كرد و بدينترتيب دست دژخيمان آدمكش را براي هر نوع جنايت و اعدام، در هر سن و براي هر اتهام(!) و در وراي همهٌ اينها، براي هر نوع ارضاي حقد و كينهٌ سياه ايادي ارتجاع، نسبت به نيروهاي انقلابي باز گذاشت. بديهي است كه موج اعدام و شكنجه از اين پس شتاب بيشتري گرفت و در كليهٌ شهرهاي كشور اين حكم ساري و جاري گشت. اظهارات و فتاوي و دستورالعملهاي سردمداران رژيم در اين زمينهها، خود بهخوبي گوياي طينت ضدبشري و عملكردهاي جنايتكارانهٌ ايادي ارتجاع در اين مدت ميباشد: لاجوردي جلاد و شكنجهگر محبوب خميني كه دستش تا مرفق به خون دهها هزار رزمنده مجاهد و مبارز آغشته است در مصاحبهيي ميگويد: «تا آخرين نفر اينها را جمع نكنيم، بههيچوجه كوچكترين سازشي در ذات دادستاني، شما ملت پيدا نخواهيدكرد و تا زماني كه اينها رمقي در جان دارند، با آنها مبارزه ميكنيم و تا زماني كه اينها را بهكلي از پاي درنياوريم، از پاي نخواهيم نشست» (جمهوري 18بهمن61)
رفسنجاني جنايتكار رئيس مجلس ضدخلقي رژيم، تأسف ميخورد كه چرا رژيمش از همان اوايل انقلاب ـيعني روزهاي اول حاكميت ارتجاعـ موج اعدامها را شروع نكرده تا مجبور شود پس از 30خرداد هزار هزار اعدام كند! وي به حكام ضدشرع چنين خط ميدهد:«…برطبق فرامين الهي(!)4حكم بر اينها لازمالاجراست: 1ـكشته شوند 2ـبهدار كشيده شوند 3ـدست و پايشان قطع شود 4ـاينها از جامعه جدا شوند… اگر آن روز منظورم اوايل انقلاب است،كه 200نفر از اينها را ميگرفتيم و اعدامشان ميكرديم، امروز اينقدر نميشد. امروز اگر با قاطعيت در مقابل اين گروهكهاي مسلح منافق و عمال آمريكا و شوروي نايستيم، سه سال ديگر به جاي 1000اعدام، بايد چندين هزار نفر را اعدام بكنيم (كه كرديم)… بار ديگر اعلام ميكنم كه ما به حكم قرآن(اسم مستعار خميني) راه قاطع قلع و قمع منافقين مسلحي را كه در برابر اسلام و مسلمين ايستادهاند، در پيش گرفتهايم…» (اطلاعات 11مهر60) آخوند جنايتكار، محمديگيلاني در اواخر سال60 صريحاً اعتراف ميكند كه: «ما مجبوريم اينها را تعزير كنيم تا جاي سلاحها را بگويند.» وي از اين هم روشنتر،ميزان شكنجه تا حد مرگ را نيز به آساني در دستور كار دژخيمانش قرار ميدهد و تاٌكيد ميكند كه عين فتواي خميني است. گيلاني در آنجا كه پيرامون خودداري رزمندگان مجاهد حتي از افشاي نام خود، صحبت ميكند بلافاصله اضافه ميكند: «اسلام (خميني) اجازه ميدهد حتي اگر زير تعزير، آنها جان هم بدهند كسي ضامن نيست، كه عين فتواي حضرت امام است…» (اطلاعات 8مهر61) پس از 38سال از قيام 30خرداد 1360 و سلسله زنجير خيزشهايي كه تا قيام عاشورا در 6ديماه 1388و بطور مشخص قیام سراسری ۱۳۹۶ که ارکان نظام را لرزاند و بارها و بارها روحانی اعتراف کرد که نقطه عطفی بود که جهان را علیه نظام برانگیخت و باز قیام آبان ۱۳۹۸ و قیام دانشجویان در دیماه ۹۸ که خامنهای را هدف قرار داده ويك نقطه عطف تاريخي را تصوير كرد، از صحت تصمیم انقلابی تظاهرات ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ نشان دارد.
در واقع باید گفت که آنروز و آن تصمیم تاریخی علاوه بر سنگینترین بها و صدها هزار شهید و زندان هدف بدترین اتهامات میانه بازها و تسلیم طلبها و خائنان به ملت هم قرار گرفت تا اینکه امروز مردم ایران با قیامهای سرخ فام و پرشکوهشان با 1500 شهید خط بطلان بر همه این اتهامات زده و سرنگونی رژیم را بعنوان تنها و تنها راه تأیید کردند.
نتیجه ای تصمیم تاریخی چه بود؟
آيا ما ميتوانستيم مانند حزب توده و يا اكثريت بشويم و سر و صورت به آستان ارتجاع بساييم؟ هرگز! اين خيانتي آشكار بود. در اينصورت ديگر از سازماني با آن موقعيت و مسئوليتها و با آن سوابق و رسالتهاي عظيم چه چيزي باقي ميماند؟ و در اينصورت ما جواب شهدايمان را كه چه بدست شاه و چه بخصوص بدست خميني به شهادت رسيده بودند، چه ميداديم؟ و جواب مردممان و نسلهاي آينده را؟ آيا ما ميتوانستيم باز هم از بروز قهر و تعارض جلوگيري كنيم؟ و انفجار تضاد را به تأخير بياندازيم، بدون آنكه لطمات و ضربات جبران ناپذيري متوجه سازمان و خلق و انقلاب بشود؟ همه چيز كه در اختيار و وابسته به ما نبود، و ارتجاع هم بوضوح نشان ميداد كه تصميم نهايي خود را گرفته است. آيا ما ميتوانستيم يكبار ديگر بطور مسالمتآميزي عقب نشيني كنيم؟ مگر ارتجاع كه در مدت بيش از دو سال ما را بخوبي آزموده و شناخته بود، و ما بارها نقشههاي سركوب او را نقش بر آب كرده بوديم، چنين اجازه و فرصتي را به ما ميداد؟ وانگهي مگر در آن شرايط باز هم عقب نشيني ميتوانست پاسخ صحيحي به ضرورتهاي عيني جنبش تلقي شود؟ آري واقعاً شرايط سخت و اوضاع بغرنج و پيچيدهاي بود. تجربه تاریخی تظاهرات تاریخی و سرفصلی ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ این بود که مبارزه مسلحانه وقتی مشروع بود و سازمان مجاهدین برای سرنگون کردن رژیم وابسته شاه تأسیس شد که شاه قیام سراسری رابه رگبار بست.بنابراین ما باید بابرگزاري تظاهرات سراسری مطمئن میشدیم که مبارزه مسلحانه با خمینی آری یاخیر.
به هرحال،يكي از درستترين تصميماتي كه سازمان ما تاكنون گرفته،برگزاركردن تظاهرات سي خرداد بهمثابه اتمام حجت تاريخي با كل نظام خميني، اعلام اختتام بقاياي مشروعيت موضعي اين نظام و آغازكردن دوران جديد انقلاب بود.
لازم است توجه کنیم كه اگر در آن نقطه كه رژيم خمینی با عزل رئيسجمهور، خودش را يكپايه كرد، مجاهدين وارد نميشدند و آزمايش خودشان را نميدادند درحقیقت به تعهداتشان و به همه پروسه ای که در این دوسال ونیم انجام داده پشت میکند. چون در حقيقت،رژيم در آن ايام داشت آخرين قطرات آزادي را هم «بند» ميآورد و اين را هم به حساب اينكه مردم! و برادران حزباللهي! و امت حزبالله!! خود به صحنه آمدهاند، ميگذاشت. حال اگر ما ميگذاشتيم كه پيروزييي كه در منتفيكردن تظاهرات 25خرداد به دست آورد (فقط با مانور تبليغاتي و تهديد و شانتاژ و چماقدار به ميان خيابانها كشاندن) از گلويش پايين برود؛ مثل اين بود كه خودمان هم انفعال را پذيرفتهايم و آمادهايم كه صحنه را به نفع خميني در قدمهاي بعدي نيز ترك نموده و مردممان را با او تنها بگذاريم تا هر كاري كه ميخواهد بكند. این تصمیم همراه با بهای سنگین شهادتها و شکنجهها ضروری بود زيرا دجالیت خميني را ما تنها به بهاي خون ميتوانستيم افشا كنيم. دجالیتی که بر دوش خلق و بر ذهن تودههايي كه هنوز اميدي به او بسته بودند سنگینی میکرد و فيالواقع فكر ميكردند كه خمینی يك رهبر اسلامي هم هست.
اوج سرکوب و شکنجههای وحشیانه
موسويتبريزي جنايتكار، به دستور خميني اطلاعيهيي صادر كرد و در آن 5مورد را كه از جمله «شامل كليهٌ اعضا و هواداران فعال» نيروهاي انقلابي و حتي «كساني كه منزل، پول، و ساير امكانات در اختيار گروههاي مذكور قرار بدهند» بود، مشمول حكم ضدبشري «مفسد فيالارض» و «باغي» اعلام كرد و بدينترتيب دست دژخيمان آدمكش را براي هر نوع جنايت و اعدام، در هر سن و براي هر اتهام(!) و در وراي همهٌ اينها، براي هر نوع ارضاي حقد و كينهٌ سياه ايادي ارتجاع، نسبت به نيروهاي انقلابي باز گذاشت. بديهي است كه موج اعدام و شكنجه از اين پس شتاب بيشتري گرفت و در كليهٌ شهرهاي كشور اين حكم ساري و جاري گشت. اظهارات و فتاوي و دستورالعملهاي سردمداران رژيم در اين زمينهها، خود بهخوبي گوياي طينت ضدبشري و عملكردهاي جنايتكارانهٌ ايادي ارتجاع در اين مدت ميباشد: لاجوردي جلاد و شكنجهگر محبوب خميني كه دستش تا مرفق به خون دهها هزار رزمنده مجاهد و مبارز آغشته است در مصاحبهيي ميگويد: «تا آخرين نفر اينها را جمع نكنيم، بههيچوجه كوچكترين سازشي در ذات دادستاني، شما ملت پيدا نخواهيدكرد و تا زماني كه اينها رمقي در جان دارند، با آنها مبارزه ميكنيم و تا زماني كه اينها را بهكلي از پاي درنياوريم، از پاي نخواهيم نشست» (جمهوري 18بهمن61)
رفسنجاني جنايتكار رئيس مجلس ضدخلقي رژيم، تأسف ميخورد كه چرا رژيمش از همان اوايل انقلاب ـيعني روزهاي اول حاكميت ارتجاعـ موج اعدامها را شروع نكرده تا مجبور شود پس از 30خرداد هزار هزار اعدام كند! وي به حكام ضدشرع چنين خط ميدهد:«…برطبق فرامين الهي(!)4حكم بر اينها لازمالاجراست: 1ـكشته شوند 2ـبهدار كشيده شوند 3ـدست و پايشان قطع شود 4ـاينها از جامعه جدا شوند… اگر آن روز منظورم اوايل انقلاب است،كه 200نفر از اينها را ميگرفتيم و اعدامشان ميكرديم، امروز اينقدر نميشد. امروز اگر با قاطعيت در مقابل اين گروهكهاي مسلح منافق و عمال آمريكا و شوروي نايستيم، سه سال ديگر به جاي 1000اعدام، بايد چندين هزار نفر را اعدام بكنيم (كه كرديم)… بار ديگر اعلام ميكنم كه ما به حكم قرآن(اسم مستعار خميني) راه قاطع قلع و قمع منافقين مسلحي را كه در برابر اسلام و مسلمين ايستادهاند، در پيش گرفتهايم…» (اطلاعات 11مهر60) آخوند جنايتكار، محمديگيلاني در اواخر سال60 صريحاً اعتراف ميكند كه: «ما مجبوريم اينها را تعزير كنيم تا جاي سلاحها را بگويند.» وي از اين هم روشنتر،ميزان شكنجه تا حد مرگ را نيز به آساني در دستور كار دژخيمانش قرار ميدهد و تاٌكيد ميكند كه عين فتواي خميني است. گيلاني در آنجا كه پيرامون خودداري رزمندگان مجاهد حتي از افشاي نام خود، صحبت ميكند بلافاصله اضافه ميكند: «اسلام (خميني) اجازه ميدهد حتي اگر زير تعزير، آنها جان هم بدهند كسي ضامن نيست، كه عين فتواي حضرت امام است…» (اطلاعات 8مهر61) پس از 38سال از قيام 30خرداد 1360 و سلسله زنجير خيزشهايي كه تا قيام عاشورا در 6ديماه 1388و بطور مشخص قیام سراسری ۱۳۹۶ که ارکان نظام را لرزاند و بارها و بارها روحانی اعتراف کرد که نقطه عطفی بود که جهان را علیه نظام برانگیخت و باز قیام آبان ۱۳۹۸ و قیام دانشجویان در دیماه ۹۸ که خامنهای را هدف قرار داده ويك نقطه عطف تاريخي را تصوير كرد، از صحت تصمیم انقلابی تظاهرات ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ نشان دارد.
در واقع باید گفت که آنروز و آن تصمیم تاریخی علاوه بر سنگینترین بها و صدها هزار شهید و زندان هدف بدترین اتهامات میانه بازها و تسلیم طلبها و خائنان به ملت هم قرار گرفت تا اینکه امروز مردم ایران با قیامهای سرخ فام و پرشکوهشان با 1500 شهید خط بطلان بر همه این اتهامات زده و سرنگونی رژیم را بعنوان تنها و تنها راه تأیید کردند.
نتیجه ای تصمیم تاریخی چه بود؟
آيا ما ميتوانستيم مانند حزب توده و يا اكثريت بشويم و سر و صورت به آستان ارتجاع بساييم؟ هرگز! اين خيانتي آشكار بود. در اينصورت ديگر از سازماني با آن موقعيت و مسئوليتها و با آن سوابق و رسالتهاي عظيم چه چيزي باقي ميماند؟ و در اينصورت ما جواب شهدايمان را كه چه بدست شاه و چه بخصوص بدست خميني به شهادت رسيده بودند، چه ميداديم؟ و جواب مردممان و نسلهاي آينده را؟ آيا ما ميتوانستيم باز هم از بروز قهر و تعارض جلوگيري كنيم؟ و انفجار تضاد را به تأخير بياندازيم، بدون آنكه لطمات و ضربات جبران ناپذيري متوجه سازمان و خلق و انقلاب بشود؟ همه چيز كه در اختيار و وابسته به ما نبود، و ارتجاع هم بوضوح نشان ميداد كه تصميم نهايي خود را گرفته است. آيا ما ميتوانستيم يكبار ديگر بطور مسالمتآميزي عقب نشيني كنيم؟ مگر ارتجاع كه در مدت بيش از دو سال ما را بخوبي آزموده و شناخته بود، و ما بارها نقشههاي سركوب او را نقش بر آب كرده بوديم، چنين اجازه و فرصتي را به ما ميداد؟ وانگهي مگر در آن شرايط باز هم عقب نشيني ميتوانست پاسخ صحيحي به ضرورتهاي عيني جنبش تلقي شود؟ آري واقعاً شرايط سخت و اوضاع بغرنج و پيچيدهاي بود. تجربه تاریخی تظاهرات تاریخی و سرفصلی ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ این بود که مبارزه مسلحانه وقتی مشروع بود و سازمان مجاهدین برای سرنگون کردن رژیم وابسته شاه تأسیس شد که شاه قیام سراسری رابه رگبار بست.بنابراین ما باید بابرگزاري تظاهرات سراسری مطمئن میشدیم که مبارزه مسلحانه با خمینی آری یاخیر.
به هرحال،يكي از درستترين تصميماتي كه سازمان ما تاكنون گرفته،برگزاركردن تظاهرات سي خرداد بهمثابه اتمام حجت تاريخي با كل نظام خميني، اعلام اختتام بقاياي مشروعيت موضعي اين نظام و آغازكردن دوران جديد انقلاب بود.
لازم است توجه کنیم كه اگر در آن نقطه كه رژيم خمینی با عزل رئيسجمهور، خودش را يكپايه كرد، مجاهدين وارد نميشدند و آزمايش خودشان را نميدادند درحقیقت به تعهداتشان و به همه پروسه ای که در این دوسال ونیم انجام داده پشت میکند. چون در حقيقت،رژيم در آن ايام داشت آخرين قطرات آزادي را هم «بند» ميآورد و اين را هم به حساب اينكه مردم! و برادران حزباللهي! و امت حزبالله!! خود به صحنه آمدهاند، ميگذاشت. حال اگر ما ميگذاشتيم كه پيروزييي كه در منتفيكردن تظاهرات 25خرداد به دست آورد (فقط با مانور تبليغاتي و تهديد و شانتاژ و چماقدار به ميان خيابانها كشاندن) از گلويش پايين برود؛ مثل اين بود كه خودمان هم انفعال را پذيرفتهايم و آمادهايم كه صحنه را به نفع خميني در قدمهاي بعدي نيز ترك نموده و مردممان را با او تنها بگذاريم تا هر كاري كه ميخواهد بكند. این تصمیم همراه با بهای سنگین شهادتها و شکنجهها ضروری بود زيرا دجالیت خميني را ما تنها به بهاي خون ميتوانستيم افشا كنيم. دجالیتی که بر دوش خلق و بر ذهن تودههايي كه هنوز اميدي به او بسته بودند سنگینی میکرد و فيالواقع فكر ميكردند كه خمینی يك رهبر اسلامي هم هست.
Information
Author | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Organization | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Website | - |
Tags |
Copyright 2024 - Spreaker Inc. an iHeartMedia Company