تبیین جهان- شماره ۴۸
Aug 8, 2020 ·
47m 5s
Download and listen anywhere
Download your favorite episodes and enjoy them, wherever you are! Sign up or log in now to access offline listening.
Description
الف. سازگاري و عدم تناقض، معيار ّ تفكر منطقي
معيار ّ تفكر منطقي در بحث ما، سازگاري و عدم تناقض است. توجه کنید که
تناقض با تضاد فرق دارد. در يك كلمه، سازگاري يعني عدم تناقض.
عدم تناقض در حرفهايمان، در آن چيزهايي كه ميخواهيم آنها را منسجم
كنيم. اين نشانه منطقي بودن در يك دستگاه نظري و در مجموعه حرفهاست.
پس يك دستگاه فلسفي بايستي سازگاري داشته باشد، چه در درون
دستگاه (انسجام اجزاء دستگاه با یکدیگر) و چه با بيرون دستگاه (واقعیات
خارج از ذهن).
قبلا اشاره كرده ايم كه دستگاه نظري ناب تحققي و پوزيتيويسم، در درون
خودش شايد با تناقضي مواجه نبود، ولي همين كه در جريان عمل حركت ميكرد
و با واقعيات برخورد ميكرد، تناقضات، يكي بعد از ديگري آشكار ميشد. بنابراين
در بحثي كه پيش خواهيم گرفت، ّ تفكر منطقي بر مبناي سازگاري و عدم تناقض،
معياري براي تبیین و شناختهاي فلسفي خواهد بود.
در همين جا ميتوان اشاره كرد كه چرا در طول تاريخ، اين همه بر سر
استدلالهايي كه منجر به نتيجه گيريهاي مشخصي ميشده، دعوا و برخورد بوده
است. همانطور كه قبلا گفتيم برای اینکه تا به نتيجه گيري ميرسيد، بالاخره
يكي صدايش درميآمد يا موافقت نشان نميداد. چون كه روي يك ملاك و معيار
واحد و مشترك توافق نداشتند و قضيه قابل تجربه كردن هم نبود.
چگونه ميتوانيم تجربه كنيم كسي كه در اين پشت قدم ميزند، قصد و
غرضي ندارد؟ اينكه قابل تجربه كردن نيست. طرف ميتواند هر چقدر بخواهيد،
قسم بخورد كه نه، اينطوري نيست. ولي با منطق و ّ تفكر منطقي ـ كه حالا از
درون آن، مسأله سازگاري را درآورديم ـ ديگر اين راهها بسته خواهد بود. چرا؟
براي اينكه طرف، به تناقضگويي خواهد افتاد. شما سؤال ميكنيد كه اگر قصد
شما حمله به من نبود، چرا فلان كار را كردي یا فلان ناسزا را به ما گفتی؟ چرا در
اين ساعت پیدایت شد ؟ چرا در اين موقع و...؟ حالا كسي كه مدعي است تصادفًا
در اينجا قدم ميزده، پس نمي بايستي در كارش نظم مشخصي باشد(فرض كنيد
دقيقًا متوجه نشست ما باشد). ميبينيد وقتي وارد بحث شويم، به تناقض میافتد.
به اصطلاح سروته حرفهایش با هم نمیخواند و يك جاي حرفهايش ترك
برخواهد داشت و مجموعه يي را كه در موردش صحبت ميكند، خواهد شكاند.
ب. عمل تاريخي، آزمايشگاه نهايي حقانيت تبيينات فلسفي
از طرف ديگر، نبايد فكر كنيم اين قضايا تا ابد، فقط در استدلال و کلام
باقی می ماند و روشن نميشود. این طور نیست، فلسفه ها و تبيين هاي درست،
سرانجام در عمل درازمدت تاريخي، حقانيت خودشان را به اثبات ميرسانند
و تحمیل می کنند. اين نشانة آن است كه ما فقط در حال بحث روي يك
چيز ذهني نيستيم. ولو اينكه مطلب، الان براي ما قانع كننده نباشد، دست آخر
در عمل درازمدت، يعني در طول تاريخ خودش را به اثبات خواهد رساند. هيچ
حقيقتي نيست كه به ترتيبي و به نحوي از انحاء خودش را بيان نكند و چشم را
نگيرد، حالا اگر نه به طور محسوس و ملموس، به ترتيبي ديگر.
از آنهمه جر و بحثهاي فلسفي (كه صحبتش را كرديم)، نبايستي اين نتيجه
را بگيريم كه تا ابدالدهر، هيچ چيزي روشن نخواهد شد. نه! فلسفه ها هم آزمايش
خاص خودشان را ميدهند، و در اين آزمايش يا مردود ميشوند و يا قبول. چرا؟
اينجا كه قابل تجربه كردن نبود؟ درست است كه قابل تجربه كردن نبود، ولي
صحبت از عمل ميكرديم كه معيار همه شناختها بود، دست آخر، در شناختهاي
فلسفي هم، اين معيار به ترتيبي، حقانيت خودش را برملا ميكند. اگر فلسفه يي
حق و واقعگرا باشد، وسايل اثبات خودش را در طول تاريخ فراهم ميكند،
و اگر نباشد، بالعكس، وسايل نفي و مرگ خودش را فراهم ميكند.
آزمايش فلسفه ها چگونه هستند؟ چگونه در عمل تاريخي حقانيت خودشان را
به اثبات ميرسانند و چرا؟
به يك دليل خيلي ساده، اگر واقعيتي هست، اگر حقيقتي هست، بالاخره يك
جايي اثر خودش را خواهد گذاشت.
راستی اگر اين مطلب حقيقت است كه خدايي هست، این خدا هم باید يك
جا برای بنی بشر تأثير خودش را نشان بدهد. شما ممكن است بگویید، تأثيرش
را همیشه نشان ميدهد. بله، هميشه نشان ميدهد، اما باز هم به نحو مشخص تر،
به نحوي كه براي ما هم كه نشست هايم و بحث ميكنيم، ديگر قانع كننده باشد و
بحث را فیصله دهد.
پس اگر واقعيتي هست، اگر خدايي هست، بايستي به ترتيبي بود و نبودش
به اثبات برسد. مگر نيست كه بودنش با نبودنش فرق ميكند؟ پس اين فرقها، لابد
به يك ترتيبي بازتاب و بيان عملي دارند.يعني در حين حركت بايد به جايي برسيم،
شواهدي و آياتي (عمدًا از قول قرآن ميگويم) دريافت كنيم، كه بود يا نبود آن را
تأييد ميكند. شواهد مسلم تر، شواهد مشخص تر، شواهدي كه حضور و وجودش را
ضروري ميكند يا بالعكس منتفي ميكند.....
معيار ّ تفكر منطقي در بحث ما، سازگاري و عدم تناقض است. توجه کنید که
تناقض با تضاد فرق دارد. در يك كلمه، سازگاري يعني عدم تناقض.
عدم تناقض در حرفهايمان، در آن چيزهايي كه ميخواهيم آنها را منسجم
كنيم. اين نشانه منطقي بودن در يك دستگاه نظري و در مجموعه حرفهاست.
پس يك دستگاه فلسفي بايستي سازگاري داشته باشد، چه در درون
دستگاه (انسجام اجزاء دستگاه با یکدیگر) و چه با بيرون دستگاه (واقعیات
خارج از ذهن).
قبلا اشاره كرده ايم كه دستگاه نظري ناب تحققي و پوزيتيويسم، در درون
خودش شايد با تناقضي مواجه نبود، ولي همين كه در جريان عمل حركت ميكرد
و با واقعيات برخورد ميكرد، تناقضات، يكي بعد از ديگري آشكار ميشد. بنابراين
در بحثي كه پيش خواهيم گرفت، ّ تفكر منطقي بر مبناي سازگاري و عدم تناقض،
معياري براي تبیین و شناختهاي فلسفي خواهد بود.
در همين جا ميتوان اشاره كرد كه چرا در طول تاريخ، اين همه بر سر
استدلالهايي كه منجر به نتيجه گيريهاي مشخصي ميشده، دعوا و برخورد بوده
است. همانطور كه قبلا گفتيم برای اینکه تا به نتيجه گيري ميرسيد، بالاخره
يكي صدايش درميآمد يا موافقت نشان نميداد. چون كه روي يك ملاك و معيار
واحد و مشترك توافق نداشتند و قضيه قابل تجربه كردن هم نبود.
چگونه ميتوانيم تجربه كنيم كسي كه در اين پشت قدم ميزند، قصد و
غرضي ندارد؟ اينكه قابل تجربه كردن نيست. طرف ميتواند هر چقدر بخواهيد،
قسم بخورد كه نه، اينطوري نيست. ولي با منطق و ّ تفكر منطقي ـ كه حالا از
درون آن، مسأله سازگاري را درآورديم ـ ديگر اين راهها بسته خواهد بود. چرا؟
براي اينكه طرف، به تناقضگويي خواهد افتاد. شما سؤال ميكنيد كه اگر قصد
شما حمله به من نبود، چرا فلان كار را كردي یا فلان ناسزا را به ما گفتی؟ چرا در
اين ساعت پیدایت شد ؟ چرا در اين موقع و...؟ حالا كسي كه مدعي است تصادفًا
در اينجا قدم ميزده، پس نمي بايستي در كارش نظم مشخصي باشد(فرض كنيد
دقيقًا متوجه نشست ما باشد). ميبينيد وقتي وارد بحث شويم، به تناقض میافتد.
به اصطلاح سروته حرفهایش با هم نمیخواند و يك جاي حرفهايش ترك
برخواهد داشت و مجموعه يي را كه در موردش صحبت ميكند، خواهد شكاند.
ب. عمل تاريخي، آزمايشگاه نهايي حقانيت تبيينات فلسفي
از طرف ديگر، نبايد فكر كنيم اين قضايا تا ابد، فقط در استدلال و کلام
باقی می ماند و روشن نميشود. این طور نیست، فلسفه ها و تبيين هاي درست،
سرانجام در عمل درازمدت تاريخي، حقانيت خودشان را به اثبات ميرسانند
و تحمیل می کنند. اين نشانة آن است كه ما فقط در حال بحث روي يك
چيز ذهني نيستيم. ولو اينكه مطلب، الان براي ما قانع كننده نباشد، دست آخر
در عمل درازمدت، يعني در طول تاريخ خودش را به اثبات خواهد رساند. هيچ
حقيقتي نيست كه به ترتيبي و به نحوي از انحاء خودش را بيان نكند و چشم را
نگيرد، حالا اگر نه به طور محسوس و ملموس، به ترتيبي ديگر.
از آنهمه جر و بحثهاي فلسفي (كه صحبتش را كرديم)، نبايستي اين نتيجه
را بگيريم كه تا ابدالدهر، هيچ چيزي روشن نخواهد شد. نه! فلسفه ها هم آزمايش
خاص خودشان را ميدهند، و در اين آزمايش يا مردود ميشوند و يا قبول. چرا؟
اينجا كه قابل تجربه كردن نبود؟ درست است كه قابل تجربه كردن نبود، ولي
صحبت از عمل ميكرديم كه معيار همه شناختها بود، دست آخر، در شناختهاي
فلسفي هم، اين معيار به ترتيبي، حقانيت خودش را برملا ميكند. اگر فلسفه يي
حق و واقعگرا باشد، وسايل اثبات خودش را در طول تاريخ فراهم ميكند،
و اگر نباشد، بالعكس، وسايل نفي و مرگ خودش را فراهم ميكند.
آزمايش فلسفه ها چگونه هستند؟ چگونه در عمل تاريخي حقانيت خودشان را
به اثبات ميرسانند و چرا؟
به يك دليل خيلي ساده، اگر واقعيتي هست، اگر حقيقتي هست، بالاخره يك
جايي اثر خودش را خواهد گذاشت.
راستی اگر اين مطلب حقيقت است كه خدايي هست، این خدا هم باید يك
جا برای بنی بشر تأثير خودش را نشان بدهد. شما ممكن است بگویید، تأثيرش
را همیشه نشان ميدهد. بله، هميشه نشان ميدهد، اما باز هم به نحو مشخص تر،
به نحوي كه براي ما هم كه نشست هايم و بحث ميكنيم، ديگر قانع كننده باشد و
بحث را فیصله دهد.
پس اگر واقعيتي هست، اگر خدايي هست، بايستي به ترتيبي بود و نبودش
به اثبات برسد. مگر نيست كه بودنش با نبودنش فرق ميكند؟ پس اين فرقها، لابد
به يك ترتيبي بازتاب و بيان عملي دارند.يعني در حين حركت بايد به جايي برسيم،
شواهدي و آياتي (عمدًا از قول قرآن ميگويم) دريافت كنيم، كه بود يا نبود آن را
تأييد ميكند. شواهد مسلم تر، شواهد مشخص تر، شواهدي كه حضور و وجودش را
ضروري ميكند يا بالعكس منتفي ميكند.....
Information
Author | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Organization | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Website | - |
Tags |
Copyright 2024 - Spreaker Inc. an iHeartMedia Company
Comments